بیماری ها

علائم و نشانه های ام اس یا مولتیپل اسکلروز

Multiple sclerosis (MS) signs and symptoms

هنگامی که ظن پزشکان به بیماری عصبی باشد، آنها معمولاً همه سیستم های بدن را در معاینه فیزیکی ارزیابی میکنند، اما تمرکزشان بر روی سیستم عصبی است. آنها یک معاینه عصبی شامل ارزیابی وضعیت ذهنی، اعصاب مغزی، اعصاب حرکتی و حسی، رفلکس ها (Reflexes)، هماهنگی، تعادل، راه رفتن (Gait)، بررسی فرآیندهای داخلی بدن (توسط سیستم عصبی خودمختار (Autonomic Nervous System/ANS)) و جریان خونی مغز، برای تشخیص علائم ام اس انجام میدهند. پزشکان ممکن است یک سری نواحی را بیشتر از نواحی دیگر – بسته به بیماری ای که به آن مظنون هستند – ارزیابی کنند.

علائم عصبی (آن علائم ایجاد شده توسط بیماری ای که همه یا قسمتی از سیستم عصبی را درگیر میکند) میتوانند بسیار متنوع باشند چون سیستم عصبی بسیاری از اعمال مختلف بدن را کنترل میکند. علائم میتوانند شامل همه انواع درد، نظیر سردرد و درد پشت بدن، باشند. عضلات، حس های پوستی، احساسات ویژه (بینایی، شنیداری، بویایی، چشیدن) و سایر حس ها برای عملکرد طبیعی خود به اعصاب وابسته اند. بنابراین، علائم عصبی میتوانند شامل ضعف عضلانی یا ناهماهنگی عضلات، احساسات غیرطبیعی در پوست و اختلالات بینایی، شنیداری، بویایی و چشایی باشند.

علائم عصبی ممکن است جزئی (مثلاً پایی که به خواب رفته است) یا تهدیدکننده حیات (نظیر کمای ناشی از سکته مغزی) باشند. ویژگی ها و الگوی علائم به پزشک کمک میکند تا یک اختلال عصبی نظیر MS را شناسایی کند.

علائم MS ممکن است خفیف یا شدید، کوتاه یا طولانی مدت باشند و ممکن است در ترکیب های گوناگونی ظاهر شوند. تظاهرات بیماری با ناحیه درگیر در سیستم عصبی مرکزی (Central Nervous System/CNS)، تعداد و شدت نواحی آسیب دیده تعیین می شود. علائم بیماری در تقریباً 70 درصد از بیماران مبتلا به MS، به خصوص کسانی که در مراحل ابتدایی آن قرار دارند، به صورت جزئی یا کامل بهبود خواهند یافت.

ام اس (MS) و علت بروز آن چیست؟

بیماری ام اس به عنوان یک بیماری سیستم اعصاب مرکزی با ماهیت خودایمنی شناخته می شود که در آن، آسیب غلاف میلین در رشته های عصبی موجود در مغز و نخاع منجر به علایم متنوع عصبی مانند اختلالات حرکتی و حسی می شود. فرضیات مختلفی در سال های اخیر در مورد علت بروز این بیماری مطرح شده که ما در این مطلب به آن ها اشاره خواهیم کرد. برای آشنایی کامل با بیماری ام اس یا مولتیپل اسکلروز اینجا کلیک کنید.

علائم  و نشانه های ام اس یا مولتیپل اسکلروز - تشخیص, بیماری عصبی, اعصاب - %d8%a8%db%8c%d9%85%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%87%d8%a7

علائم بالینی ام اس

در بیماری MS در درجه اول وجود ضایعات التهابی در نواحی خاصی از مغز، طناب نخاعی یا راه های عصب بینایی را نشان میدهد. تقریباً هر علامت یا نشانه عصبی ای که رخ میدهد، به محل یک ضایعه خاص وابسته است. به هر حال شواهدی وجود دارد که نشان می دهد تولید سایتوکاین (Cytokine) توسط بدن در بیماری MS ممکن است در تولید علائم عصب روان شناختی (Neuropsychiatric) – نظیر خستگی و افسردگی – نقش داشته باشد.

علائم اولیه ام اس

در اغلب موارد دید تار یا دوبینی، اعوجاج رنگ قرمز-سبز یا حتی کوری در یک چشم میباشند. به طور غیرقابل توضیحی، مشکلات بینایی در مراحل بعدی MS برطرف میشوند. اختلالات التهابی عصب بینایی به صورت نوریت اپتیک (Optic neuritis) یا نوریت رتروبولبار (Retrobulbar neuritis) تشخیص داده می شود.

بسیاری از علائم MS ممکن است توسط دیگران – در صورتی که به دقت مشاهده کنند – دیده شده و مورد توجه قرار بگیرند، البته علائم زیادی هستند که “نامرئی” بوده و هیچگاه مورد توجه قرار نمیگیرند. خستگی یکی از همین علائم است که احتمالاً سوء تعبیر میشود و بسیاری گمان میکنند که شما در همه حال خسته هستید. گفتار نیز ممکن است سوء تعبیر شده و گمان بر مصرف الکل یا مواد مشابه برده شود. علائمی نظیر از دست دادن بینایی یا شنوایی ممکن است هیچگاه مورد توجه قرار نگیرند، حداقل توسط افرادی که به شما نزدیک هستند.

شایع ترین علائم ام اس

خستگی
افراد مبتلا به MS ممکن است بعد از فعالیت فیزیکی، به راحتی و بیش از حد معمول فرسوده شوند. همچنین یک نوع خستگی به نام “سستی (Lassitude)” یا “خستگی MS” وجود دارد و بسیاری بر این باورند این نوع خستگی مختص افراد مبتلا به MS است، که عموماً شدیدتر از خستگی معمول میباشد.
بی حسی یا احساس سوزن سوزنی شد
برای فرد مبتلا به MS، تغییرات حسی شایع است. این تغییرات میتواند شامل بی حسی، احساس سوزن سوزنی شدن، خارش، سوزش یا حتی احساس سردی در صورت، بدن و اندام های انتهایی (Extremities) باشند.
اختلالات بینایی
بسیاری از افراد مبتلا به MS ممکن است اختلالات بینایی را تجربه کنند. این اختلالات شامل تاری دید، از دست دادن دید رنگی طبیعی، کوری در یک چشم، یک نقطه تاریک در میدان بینایی، دوبینی و حرکات کنترل نشده چشم یا “پرش بینایی (Jumping vision)” می باشند. بعضی از این علائم ممکن است هنگامی به وجود بیایند که MS به عصب متصل کننده چشم به مغز، حمله کند.
اختلالات حافظه و تمرکز
MS ممکن است توانایی به یاد آوردن چیزها را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین ممکن است تفکر و تمرکز را سخت تر کند.
تغییرات خلق و خو
بیماران مبتلا به MS ممکن است اختلالات خلق و خو، نظیر افسردگی، داشته باشند.
مشکلات تعادل و هماهنگی
بیماران مبتلا به MS مکرراً مشکلات تعادل و هماهنگی دارند که ممکن است نتیجه آسیب به اعصابی باشد که حرکات ماهیچه ها را کنترل میکنند.
درد عضلانی
بعضی از افراد مبتلا به MS ممکن است سفتی یا کشش در عضلات خود احساس کنند.
مشکلات کنترل مثانه و روده
بسیاری از افراد مبتلا به MS با مشکلاتی در کنترل ادرار کردن مواجه هستند یا مکرراً شب هنگام ادرار میکنند. همچنین آنها ممکن است در کنترل حرکات روده یا یبوست مشکل داشته باشند.
مشکلات جنسی
آسیب عصبی ناشی از MS میتواند به اختلال عملکرد جنسی منجر شود
حساسیت به گرما
علائم بسیاری از افراد مبتلا به MS – هنگام مواجهه با گرما یا ابتلا به تب – بدتر میشود.

برجسته ترین علائم مربوط به کنترل حرکات و هماهنگی هستند. بخش اعظمی از دیگر علائم بیماری، از چشمان بقیه دور مانده و احتمالاً به همین دلیل به افراد مبتلا به MS گفته میشود که سالم و بدون مشکل به نظر می رسند. 

بیشتر مبتلایان به MS در اندام های انتهایی خود احساس ضعف عضلانی کرده و گاهی اوقات در هماهنگی و تعادل دچار مشکل میشوند. این علائم ممکن است به قدری شدید باشند که راه رفتن و حتی ایستادن را مختل کنند. در بدترین موارد، MS میتواند باعث فلج نسبی یا کامل شود. خستگی ممکن است با فعالیت فیزیکی ایجاد شده و با استراحت برطرف گردد، و یا ممکن است به صورت یک خستگی  ثابت و مداوم درآید.

بیشتر افراد مبتلا به MS همچنین پارستزی (Paresthesias) – احساس غیرطبیعی و موقت بی حسی (Numbness)، سوزن سوزنی شدن (Prickling) یا احساس “سوزن و سنجاق”، درد و از دست دادن حس – دارند.

اختلالات گفتاری، لرزش و گیجی سر غالباً شکایات شایعی هستند. گاهی اوقات، افراد مبتلا به MS حس شنوایی خود را از دست میدهند.

تقریباً نیمی از تمام افراد مبتلا به MS اختلالات شناختی نظیر مشکلات تمرکز، توجه، حافظه و قوه قضاوت آسیب دیده دارند اما این علائم معمولاً خفیف بوده و در اغلب موارد از آنها چشم پوشی می شود. در حقیقت این اختلالات تنها از طریق آزمون های جامع قابل شناسایی هستند. خود بیماران ممکن است از اختلالات شناختی خود آگاه نباشند؛ در اغلب موارد یک عضو خانواده یا یک دوست است که اولین بار متوجه آسیب میشود. این اختلالات غالباً خفیف بوده، به ندرت ناتوان کننده اند، و توانایی های فکری و زبانی هم عموماً آسیب نمی بینند.

علائم شناختی

زمانی رخ میدهند که ضایعاتی در نواحی مربوط به پردازش اطلاعات مغز به وجود آیند. هنگامی که پردازش اطلاعات پیچیده تر میشود، این نقص ها نمایان تر می شوند. خستگی ممکن است اختلالات پردازشی را بدتر کند. هنوز نمی دانیم که آیا شناخت تغییر یافته در MS بازتابی از کسب ناقص اطلاعات است، یا اشکال در بازیابی آنها، یا ترکیبی از این دو. انواع اختلالات حافظه ممکن است بسته به دوره بیماری فرد تغییر کنند اما به نظر می آید هیچ ارتباط مستقیمی بین مدت بیماری و شدت اختلالات شناختی وجود نداشته باشد.

افسردگی

که ربطی به اختلالات شناختی ندارد – مشکل شایع دیگری در MS است. به عبارتی، تقریباً 10 درصد بیماران از اختلالات روانی شدیدی نظیر شیدایی-افسردگی (Manic-depression) و پارانویا (Paranoia) رنج می برند. حدود 5 درصد از بیماران ممکن است دوره هایی از سرخوشی (Euphoria) و یأس (Despair) را – که به وضعیت احساسی واقعی بیمار نامرتبط است – تجربه کنند که به آن “سندروم خندان/گریان (Laughing/weeping syndrome)” گفته میشود. به نظر می رسد این سندروم به علت از دست دادن میلین در ساقه مغزی رخ دهد، منطقه ای از مغز که حالات صورت و احساسات را کنترل میکند. این اختلال معمولاً تنها در موارد شدید رخ می دهد.

با پیشرفت بیماری، اختل عملکرد جنسی ممکن است دردسرساز شود. کنترل روده و مثانه نیز ممکن است از دست برود.

سایر علائم شایع ام اس

ضعف حافظهکاهش حرکات خود به خودی
ضعف قدرت قضاوتسفتی عضلانی
آتروفی (Atrophy) عضلانیافسردگی
ضعف یک یا بیشتر از یک اندام انتهاییفلج یک یا بیشتر از یک اندام انتهایی
لرزش یک یا بیشتر از یک اندام انتهاییاز دست دادن توانایی تفکر انتزاعی
ضعف و عدم تعادل پیش رونده  در پاهاکاهش گستره توجه
از دست دادت توانایی تعمیم درد در صورت
درد در اندام انتهاییدوبینی
از دست دادن بینایی (معمولاً در هر زمانی در یک چشم)علائم چشمی که در حین حرکات آن بدتر میشوند.
ناراحتی چشم حرکات سریع و غیرقابل کنترل چشم
اختلالات راه رفتن/گام برداشتنکاهش کنترل حرکات پیچیده
رفلکس بابینسکی (Babinski’s reflex) مثبت گفتار نامنظم
اسپاسم عضلانی مخصوصاً در پاهامشکل در صحبت کردن یا درک گفتار
از دست دادن تعادلاز دست دادن شنوایی
گیجی سرسرگیجه (Vertigo)

گرما ممکن است در حدود 60 درصد از بیماران مبتلا به MS، موقتاً بسیاری از علائم ام اس را بدتر کند (به این امر پدیده اتهوف اطلاق می شود). بعضی از بیماران حساس به دما، دریافتند که حمام آب سرد ممکن است موقتاً علائم آنان را برطرف کند. به همین دلیل شنا کردن معمولاً ورزش مناسبی برای مبتلایان به MS محسوب میشود.

علائم مختلف ام اس ممکن است کل خانواده را تحت تأثیر قرار دهد چون ممکن است بیماران نتوانند در زمان بیماری خود کار کنند تا از پس صورت حساب های بالای پزشکی و هزینه های اضافی ناشی از کمک به خانه داری و مراقبت از خانه و وسایل نقلیه برآیند. بار عاطفی ای که هم بر بیماران و هم بر خانواده ها وارد می شود غیرقابل اندازه گیری است. گروه های حمایتی و مشاوره ممکن است به بیماران مبتلا به MS، خانواده هایشان و دوستانشان کمک کند تا با بسیاری از مشکلاتی که این بیماری سبب می شود، مقابله کنند. 

علائم ناگهانی (پاروکسیسمال-حمله ای)

چندین سندروم ناگهانی و متفاوت در MS رخ میدهد. علائم ناگهانی ام اس حملات کوتاه و ناگهانی ای شامل وضعیت غیرطبیعی اندام های انتهایی، از دست دادن تون (Tone) عضلات پا (حملات افتادن) و سایر تظاهراتی که ممکن است شبیه به تشنج های صرعی (ولی با منشأ متفاوت) باشد، هستند.

“ناگهانی (Paroxysmal)” اصطلاحی است که به هر علامتی از MS اطلاق میشود که شروع ناگهانی داشته و فقط چند ثانیه تا حداکثر چند دقیقه دوام دارد. این علائم ممکن است 5 تا 40 مرتبه در روز – به صورت حملات کوتاه مشابه – اتفاق افتند. این علائم ممکن است دردناک و ناتوان کننده و یا صرفاً آزاردهنده باشند. معمولاً این حملات بعد از چند ماه متوقف میشوند.

مثال هایی از علائم ناگهانی ام اس شامل:

  • نشانه لرمیت (Lhermitte’s sign) (احساساتی شبیه به شوک الکتریکی که در اثر خم کردن گردن به وجود می آیند.)
  • انقباضات تونیک یا اسپاسم هایی در یک دست یا پا.
  • آتاکسی/دیس آرتری ناگهانی.
  • اختلالات حسی ناگهانی (درد عصب سه قلو (Trigeminal neuralgia))
  • علائم اوتهوف (Uhthoff’s symptoms) (تاری دید گذرای مرتبط با فعالیت و افزایش دمای بدن)

این علائم ممکن است در اثر فعالیت یا تنفس سریع (Hyperventilation) به وجود آیند. شاخصه این سندروم ها، پاسخ مشخص آنها به دوزهای پایینی از داروهای ضدتشنجی میباشد.

این وضعیت به معنی عود کردن یا بدتر شدن بیماری نیست. این علائم احتمالاً  تنها به علت انتقال پیام های عصبی از محل هایی که به طور طبیعی این کار را انجام نمیدهند و از مکان هایی که قبلاً آسیب دیده اند، می باشد. 

علائم ثانویه و ثالثیه

اگرچه علائم اولیه ای که در بالا توصیف شد حاصل آسیب مستقیم به میلین و الیاف عصبی در سیستم عصبی مرکزی است، علائم ثانویه MS عوارضِ ناشی از علائم اولیه میباشند. اگرچه امروزه علائم ثانویه قابل درمان هستند، هدف اصلی ما پیشگیری از آنها – با درمان علائم اولیه – می باشد.

مثال هایی از علائم ثانویه عبارت اند از:

اختلال عملکرد مثانه میتواند باعث عفونت های مجاری ادراری مکرر شود.
بی تحرکی میتواند باعث زخم بستر (Pressure sores) شود.
عدم فعالیت میتواند باعث از دست رفتن تون عضلانی و ضعف ناشی از عدم استفاده از آنها، کنترل ضعیف تنه، اختلال در وضعیت ایستادن، کاهش تراکم استخوان و تنفس کم عمق ناکارآمد میشود. 

علائم ثالثیه از مشکلات اجتماعی و روانی علائم اولیه و ثانویه ناشی میشوند.

این علائم شامل عوارض اجتماعی، شغلی و روانی ناشی از علائم اولیه و ثانویه هستند. کسی که در راه رفتن و یا راندن اتومبیل ناتوان میشود، ممکن است وسیله امرار معاش خود را از دست بدهد. فشاری که از مقابله با بیماری مزمنی که ناشی از MS است به وجود می آید، ممکن است روابط شخصی فرد را مخدوش کند.

افسردگی مکرراً در بین افراد مبتلا به MS دیده میشود. افسردگی یک علامت استثنائی است چرا که میتواند هم یک علامت اولیه باشد، هم ثانویه و هم ثالثیه. کمک های حرفه ای روانشناسان، مددکاران اجتماعی، درمانگران فیزیکی و شغلی و آژانس های بهداشت عمومی برای مدیریت بسیاری از علائم ثالثیه توصیه شده است.

علائم حسی

تعداد حس ها – بسته به این تعریف که چه چیزی حس را تشکیل میدهد – در طول تاریخ تغییر نموده است. بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه پنج حس سنتی هستند. این پنج حس را می توان به ارسطو (Aristotle) و نظریه ادراک حس او نسبت داد. همچنین به نظر می آید که انسان ها حواس دیگری نیز داشته باشند: حس درد (Nociception)، حس تعادل (equilibrioception) ، حس حرکت (Kinesthesia) و حس عمقی (Proprioception) (شتاب و حرکت مفاصل)، حس زمان، حس تفاوت دمایی (Temperature difference) (تفاوت های دمایی) و احتمالاً حس ضعیف درک مغناطیسی (Megnetoception) (جهت).

این علائم و همچنین شدت آنها به طور گسترده ای از شخصی به شخص دیگر متفاوت است. یک نفر ممکن است درد خفیفی را در سمت چپ بدنش حس کند در حالی که دیگری از درد شدیدی – آن هم تنها در دست راستش – رنج ببرد. همه چیز به محل میلین آسیب دیده و همچنین تعداد نواحی آسیب دیده، بستگی دارد.

علائم حسی شایع ترین علائم MS هستند، طوری که تا 90 درصد افراد مبتلا به MS نوعی بی حسی و سوزن سوزن شدن را حس میکنند. علائم حسی اصلی شامل بی حسی، سوزن سوزنی شدن یا سوزش است. در بعضی مواقع این حس ها دردناک هستند اما حتی اگر دردناک نباشند، ممکن است نحوه حرکت شما را تغییر داده، بر تعادلتان اثر بگذارد و تحرک شما را کاهش دهد.

محل ضایعه اختصاصاً نوع علامتی که ممکن است تجربه کنید را تعیین میکند. شدت آسیب – در هر محلی از بدن – عموماً شدت اختلال را نشان میدهد. تعداد نواحی آسیب دیده معمولاً تأثیر زیادی بر عواقب علائم شما خواهد گذاشت. با در نظر گرفتن این نکته، یک آسیب شدید ممکن است به اندازه 10 آسیب خفیف اثرگذار باشد. بنابراین تعیین اینکه یک بیمار مبتلا به MS چه انتظاری باید داشته باشد، سخت است.

سیستم عصبی، الیاف عصبی بسیار زیادی دارد که به شما کمک می کنند تا از محیط خود آگاه شوید. آنها حس لامسه را در انگشتان شما فراهم می کنند و به شما توانایی احساس سرما یا گرما را در تمام قسمت های بدن خود هدیه می دهند.

هنگامی که این الیاف توسط MS آسیب ببینند، حس لامسه شما ممکن است با بی حسی یا سوزن سوزنی شدن جایگزین شود. قسمت هایی از بدن شما ممکن است سوزش یا سرما را حس کنند، حتی اگر هیچ حرارت یا برودتی در کار نباشد. علائم MS ممکن است موقتی یا پیش رونده باشند و میتوانند در قسمت های مختلفی از بدن به وجود آیند.

اعصاب زیادی در انتقال اطلاعات چشایی و بویایی به مغز نقش دارند. گیرنده های چشایی در بین جوانه های چشایی یافت میشوند، نه فقط در زبان بلکه در کام نرم، گلو، حنجره، اپی گلوت (Epiglottis)، زبان کوچک (Uvula) و یک سوم فوقانی مری. از دست دادن کامل حس چشایی – حتی در MS – بسیار نادر است، اما ممکن است با از بین رفتن میلین هر یک از اعصاب مسئول، حس چشایی تضعیف یا تحریف گردد. به طور مشخص، عصب سه قلو یا پنجمین عصب مغزی نقش مهمی در پروسه چشایی و بویایی ایفا میکند.

آتاکسی حسی

آتاکسی حسی، از دست دادن تعادل به علت بی حسی در پا است و از علائم نسبتاً رایج MS است. این علامت با آتاکسی متفاوت است، چرا که در آتاکسی، ضعف یا عدم وجود تعادل به علت آسیب هایی در مخچه میباشد.

اصطلاح آتاکسی حسی برای اشاره به نوعی از آتاکسی که به علت از دست دادن حس عمقی (حس موقعیت مفاصل و بدن) به وجود آمده، استفاده میشود. این وضعیت عموماً به علت اختلال در عملکرد ستون خلفی طناب نخاعی به وجود می آید چرا که اطلاعات حس عمقی از این محل برای رسیدن به مغز، عبور میکنند. در بعضی موارد، علت ممکن است اختلال در عملکرد قسمت های مختلفی از مغز باشد که این اطلاعات را دریافت میکنند: مانند مخچه، تالاموس (Thalamus) و لوب های آهیانه ای. در آتاکسی حسی، راه رفتن بیمار به صورت “پای کوبیدن” های نامتعادل او همراه با ضربات شدید پاشنه پا است؛ همچنین در این بیماری وضعیت بدنی فرد ناپایدار بوده و درصورتی که فقدان حس عمقی با ورودی های بینایی جبران نگردد – مثلاً در محیط های کم نور – وضعیتش بدتر میشود.

پزشکان میتوانند این وضعیت را حین معاینه فیزیکی و به شرح ذیل تشخیص دهند: آنها از بیمار میخواهند که بایستد، پاهایش را به هم بچسباند و چشمانش را ببندد. این کار باعث میشود بی ثباتی فرد بدتر شده، به صورت گسترده ای نوسان کند و احتمالاً بیافتد؛ در این صورت گفته میشود که تست رومبرگ (Romberg’s test) مثبت است. از خصوصیات دیگر آتاکسی حسی این است که در صورت بستن چشم ها، نتیجه آزمایش اشاره با انگشت (Finger-pointing test) بدتر میشود. همچنین هنگامی که بیمار به صورتی قرار گرفته که دست ها و بازوهایش به سمت معاینه کننده کشیده شده، در صورتی که چشم های بیمار بسته شود، انگشت او تمایل دارد “پایین بیافتد” و با انقباضات بازکننده (Extensor) ناگهانی یا “دست آتاکسی”، به وضعیت کشیده و افقی بازگردد. 

لامسه و بی حسی

سیستم عصبی الیاف عصبی بسیار زیادی دارد که به شما کمک میکنند تا از محیط خود آگاه شوید. آنها حس لامسه را در انگشتان شما فراهم میکنند و به شما توانایی احساس سرما یا گرما را در تمام قسمت های بدن میدهند.

هنگامی که این الیاف توسط MS آسیب ببینند، حس لامسه شما ممکن است با بی حسی یا سوزن سوزنی شدن جایگزین شود. قسمت هایی از بدن شما ممکن است سوزش یا سرما را حس کنند، حتی اگر هیچ حرارت یا برودتی درکار نباشد. علائم MS ممکن است موقتی یا پیش رونده باشند و میتوانند در قسمت های مختلفی از بدن به وجود آیند.

علائمی که به طور شایع “بی حسی” یا “سوزن سوزنی شدن” نامیده میشوند، از جمله علائمی از MS هستند که اکثر افراد به دنبال راه حلی برای آن می گردند.

این وضعیت به طور معمول شامل احساساتی است نظیر:

  • بی حسی
  • سوزن سوزنی شدن (Pins and needles)
  • سوزش
  • خارش شدید
  • مور مور، وزوز و لرزش

علائم حسی شایعترین علائم MS هستند، به طوری که تا 90 درصد افراد مبتلا به MS نوعی بی حسی و سوزن سوزنی شدن را گزارش میدهند. پارستزی در MS (که بالاتر در مورد آن صحبت شد) به علت ضایعاتی در مغز یا طناب نخاعی به وجود می آید. اینها میتوانند در نتیجه لمسی ایجاد شود که حس هایی به مراتب شدیدتر از یک لمس معمولی ایجاد میکند. آنها همچنین میتوانند خود به خودی به وجود آیند.

در اغلب موارد این بی حسی و سوزن سوزنی شدن، به عنوان بخشی از «شبه عود» (Pseudo exacerbation) – که افزایش موقتی در علائم بر اثر یک عامل خارجی می باشد – رخ میدهد و معمولاً ناشی از عدم تحمل گرمای مرتبط با MS است یا در اثر خستگی MS به وجود می آید. اگر این اتفاق رخ داده باشد، به محض استراحت کردن یا سرد کردن خود، این علائم ناپدید شده یا به شدت ضعیف می شوند. این حس معمولاً در دست ها و/یا پاها رخ داده و سپس به صورت پیش رونده ای از ساق ها و بازوها بالا رفته تا به سمت مرکز بدن حرکت کند. همچنین میتواند در هر جایی از بدن رخ دهد.

افراد مبتلا به MS که صورتشان به شدت بی حس شده، باید در هنگام جویدن یا خوردن به شدت مراقب باشند زیرا ممکن است ناخواسته داخل دهان یا زبان خود را گاز بگیرند. افرادی که سایر قسمت های بدنشان بی حس شده باید هنگام مواجهه با آتش، آب داغ و سایر منابع حرارت مراقب باشند چرا که ممکن است بدون اینکه متوجه بشوند، بسوزند.

در حال حاضر هیچ دارویی برای رفع بی حسی وجود ندارد. این بی حسی ها اغلب موارد ناتوان کننده ای نیستند و خود به خود برطرف میگردند. در بسیاری از موارد شدید، متخصص مغز و اعصاب ممکن است دوره کوتاهی کورتیکواستروئید (Corticosteroid) تجویز کند که در اغلب موارد میتواند موقتاً حس را بازیابی کند.

آغوش ام اس

آغوش ام اس (MS hug) (همچنین از آن با عنوان کمربند MS یاد میشود) احساس تنگی دورتادور سینه یا شکم است و می تواند از نوعی فشارآزاردهنده تا دردی بسیار شدید متغیر باشد. به همین دلیل است که بیماران اغلب می گویند گویا کمربندی به دور بدن خود بسته اند.

خود حس در نتیجه اسپاسم (Spasm) ماهیچه های بین هر دنده است. این ماهیچه ها قفسه سینه شما را کنار هم نگه داشته و به باز شدن آن هنگام حرکت، خم شدن و نفس کشیدن کمک می کند. هنگامی که این ماهیچه ها دچار اسپاسم شوند، احساس فشاری دردناک و سفت می کنید. حس سوزش، درد یا درد کمربندی در اطراف بدن همگی منشأیی عصبی دارند. اختلال حس یا دیس استزی (Dysesthesia) نام علمی این نوع از دردهاست.

همانند بیشتر علائم MS، این حس برای هرکسی متفاوت است. شما ممکن است حس درد را در زیر قفسه سینه خود یا هرجایی بین گردن و دور کمر خود تجربه کنید. این درد می تواند مبهم و شدید، تیز یا سوزان باشد. این درد میتواند از چندثانیه تا چند ساعت – و در موارد نادری تا چند روز – دوام داشته باشد.

بعضی از افراد یک لرزش خفیف غلغلک دهنده یا مورمورکننده را توصیف میکنند، در حالی که بقیه آن را فشاری فلج کننده در زیر دنده های خود میدانند که میتواند نفس کشیدن را برای آنها مشکل سازد. میتواند با یک تنگی شدید و ناگهانی در اطراف قفسه سینه شما – همراه با حس سوزش و درد – آغاز گردد. به طور معمول باعث میشود سینه خود را بگیرید و احساس ترس کنید. اولین باری که این حس را تجربه میکنید، ممکن است از خود بپرسید آیا این یک حمله قلبی، یک حمله پانیک (Panic attack)، یک حمله آسم یا چیزی مشابه هست یا نه. چنانچه احساس کنید که ممکن است آغوش MS باشد، باید با متخصص مغز و اعصاب خود مطرح کنید. اگرچه این وضعیت یک حالت عصبی بسیار ناخوشایند است، اما تهدیدکننده حیات نیست. 

این دردها غالباً با داروی ضدصرع گاباپنتین (Gabapentin) یا پره گابالین و سایر داروهای موثر بر دردهای نوروپاتیک درمان میشوند. اختلال حس ممکن است با نوعی داروی ضدافسردگی نظیر آمیتریپتیلین (Amitriptyline) – که نحوه واکنش سیستم عصبی مرکزی به درد را اصلاح میکند – درمان شود. درمان های دیگر شامل پوشیدن جوراب ساق بلند یا دستکش – که میتواند حس درد را به فشار تبدیل کند – و کمپرس آب گرم – که میتواند حس درد را به گرما تبدیل کند – می باشد. همچنین استامینوفن (Acetaminophen) ممکن است به صورت روزانه و تحت نظارت پزشک استفاده شود.

خارش پوست

خارش پوست (Itching) ممکن است علامتی از MS باشد. این حس عضوی از خانواده حس های غیرطبیعی نظیر “سوزن سوزنی شدن”، سوزش، حس چاقو خوردن (Stabbing) و درد شکاف دهنده (Tearing pain) است که ممکن است بیماران مبتلا به MS آن را تجربه کنند. این احساسات به عنوان اختلال حس شناخته میشوند و منشأ عصبی دارند.

این خارش پوست با خارش پوستی آلرژیک متفاوت است چرا که خارش پوست ناشی از اختلال حس ممکن است ناگهانی و شدید، اما در دوره هایی کوتاه، بروز کند. ممکن است در هر قسمتی از صورت یا بدن تظاهر یابد. با خارش منتشر – که به همراه با یک واکنش آلرژیک به وقوع می پیوندد – متفاوت است چرا که هیچ راش پوستی خارجی یا آزردگی ای در محل خارش وجود ندارد. پمادهای کورتیکواستروئیدی که به پوست زده میشوند برای تسکین این نوع از خارش پوستی کمک کننده نیستند.

داروهای متعددی معمولاً در درمان خارش پوستی ناشی از اختلال حس موفق هستند. به عنوان مثال: ضدصرع ها نظیر کاربامازپین (Carbamazepine) و گاباپنتین؛ ضدافسردگی هایی نظیر آمیتریپتیلین و مهارکننده های آنزیم مونوآمین اکسیداز (Monoamine Oxidase/MAO)؛ و آنتی هیستامین ها (Antihystamines).

درد

درد چیست؟ انجمن بین المللی مطالعه درد (The International Association for the Study of Pain) آن را به صورت ذیل تعریف میکند: یک تجربه حسی و عاطفی ناخوشایند که به صورت بالقوه و یا بالفعل با آسیب بافتی همراه است یا با اصطلاحات چنین آسیبی توصیف میشود. این توصیف کمتر شخصی و سابجکتیو است و به نظر نمی رسد که توصیف بدی باشد.

توصیف شخصی تری از درد عبارت است از حس ناخوشایندی که توسط اعصاب حسی به مغز هدایت میشود. این حس ناراحتی، آسیب بالقوه یا بالفعل بدن را مخابره میکند. به هر حال حس درد چیزی بیش از یک حس یا آگاهی فیزیکی از آن است. درد همچنین شامل ادراک – یا تفسیر درونی (Subjective) از ناراحتی – میباشد. این ادراک، اطلاعاتی راجع به محل درد، شدت و همچنین ماهیت آن دربردارد. پاسخ های متنوع آگاهانه و ناآگاهانه، هم به حس و هم به ادراک – نظیر پاسخ عاطفی – تعریف جدیدی از مفهوم کلی درد میدهد.

برای رسیدن به این تعریف جدید، توصیف عصبی درد می گوید که درد هنگامی اتفاق می افتد که سیستم حسی تحت تأثیر یک آسیب یا بیماری قرار گرفته و اعصاب این سیستم نمی توانند حس را به مغز ارسال کنند. این وضعیت غالباً منجر به بی حسی یا عدم وجود حس می شود. به هر حال در بعضی از موارد که این سیستم آسیب دیده است، افراد در محل آسیب احساس درد میکنند. این درد ناگهانی پایان نمی یابد و بیشتر نوعی بیماری مزمن است که منجر به علائم پایدار درد میشود.

به طور معمول علت درد یک فرد، شدت آن را مشخص میکند. بسیاری از افراد مبتلا به MS، گاهی اوقات از درد بالینی بسیار شدید رنج میبرند. 

علل ایجادکننده درد ام اس

درد MS یا مستقیماً به علت ضایعه یا پلاک MS در سیستم عصبی است (درد عصب) یا نتیجه ای از یک ناتوانی می باشد؛ چون بیمار مبتلا به MS به سختی میتواند حرکت کند، استرسی که بر روی ماهیچه ها، استخوان ها و مفاصل وجود دارد میتواند موجب درد گردد (درد عضلانی اسکلتی). درد MS میتواند به علت عفونت ها یا زخم بستر ایجاد شده و یا حتی بدتر گردد.

درد عصب میتواند مداوم و پایدار یا ناگهانی و نامنظم باشد. درد عصب با شدت های مختلفی بروز پیدا میکند. 50 درصد از کسانی که درد MS دارند، درد خود را ثابت و شدید توصیف میکنند. درد ناگهانی و متناوب به صورت حس تیر خوردن، چاقو خوردن، شوک الکتریکی و زخمی شدن توصیف میشود و غالباً توسط مواردی ایجاد میشود که به طور طبیعی باعث درد نمیشوند؛ مانند وزن پتوی تخت خواب، جویدن و نسیم خنک. مثال های دیگری از درد متناوب شامل احساس تنگی، کرامپ (Cramping) و اسپاسم اندام میباشد.

اصطلاح درد ثابت یا پایدار به احساس تنگی یا احساس تیرکشنده به پشت، احساس آزاردهنده (Nagging)، بی حسی، مورمور شدن در دست ها یا پاها، سوزش، درد شدید و درد ضربانی اطلاق میشود. درد پایدار غالباً هنگام شب یا در طی تغییرات دمایی بدتر میشود و میتواند با ورزش کردن شدیدتر شود. شایع ترین سندروم های دردی که توسط افراد مبتلا به MS تجربه می شود شامل سردرد (در جمعیت مبتلایان به MS نسبت به جمعیت عمومی بیشتر مشاهده میشود)، درد سوزشی مداوم در پاها و/یا دست ها، درد پشت و اسپاسم های دردناک میباشد.

انواع درد

دو نوع اصلی درد، درد حاد و مزمن، بسیار با یکدیگر تفاوت دارند و تمایز بین آنها کاربردی است:

    درد حاد معمولاً به علت بیماری، التهاب یا آسیب به بافت ایجاد میشود. این نوع درد عموماً سریع ظاهر شده – مثلاً بعد از ضربه و جراحی – و ممکن است با اضطراب یا ناراحتی عاطفی (Emotional distress) همراه باشد. معمولاً می توان علت درد حاد را تشخیص داد و درمان نمود. درد نیز خودمحدودشونده است، به این معنا که محدود به یک شدت و یک دوره زمانی مشخص است. در بعضی موارد نادر، میتواند مزمن شود.
    باور جمعی بر این است که درد مزمن خود بیماری را نشان میدهد و میتواند توسط عوامل محیطی و روانی، بدتر شود. درد مزمن نسبت به درد حاد مدت زمان بیشتری پایدار بوده و نسبت به بسیاری از درمان های پزشکی مقاوم است. این درد میتواند مشکلات شدیدی برای بیماران ایجاد کند که در اغلب موارد نیز چنین است. یک فرد ممکن است همزمان دو یا تعداد بیشتری بیماری درد مزمن داشته باشد. تعدادی از این بیماری ها شامل سندروم خستگی مزمن (Chronic fatigue syndrome)، آندومتریوزیس (Endometriosis)، فیبرومیالژیا (Fibromyalgia)، سیستیت بینابینی (Interstitial cystitis) و MS هستند.

اکثر مردم هنگامی که به بیماری MS می اندیشند، گمان می برند که نوعی بیماری است که علائم ضعف و مشکلات حرکتی ایجاد میکند ولی درد ندارد. درد انتقال عصبی و زیست شیمیایی یک احساس ناخوشایند است و یک تجربه عاطفی میباشد.

تخمین زده میشود که حداقل 70 درصد و احتمالاً 90 درصد افراد مبتلا به MS، گاهی اوقات در طول دوره بیماری خود درد را تجربه میکنند و حدود 50 درصد آنها درد بالینی شدیدی را حس میکنند که هیچگاه از آن رهایی نمی یابند. بیماری MS سندروم های درد فراوانی ایجاد میکند که بعضی از آنها حاد و بیشتر آنها مزمن هستند. بعضی از انواع درد با افزایش سن و پیشرفت بیماری بدتر میشوند. سندروم های درد مرتبط با MS عموماً درد عصب سه قلو (در صورت)، اسپاسم ها و کرامپ های قدرتمند، نوریت اپتیک (درد چشم)، مفاصل سفت و انواع مختلفی از حس هایی نظیر خارش، سوزش و درد تیر خوردن میباشند.

MS نوعی درد نوروپاتیک (Neuropathic) ایجاد می کند که دردی مزمن بوده و معمولاً با آسیب بافتی همراه است. در درد نورپاتیک الیاف عصبی ممکن است آسیب دیده یا نقص عملکرد داشته باشند. این الیاف عصبی آسیب دیده پیام های اشتباهی را به سایر مراکز درد می فرستد. آسیب الیاف عصبی باعث تغییر در عملکرد عصب – هم در محل آسیب و هم در محیط اطرافش – می گردد.

همانند خستگی، درد غالباً به عنوان یکی از بدترین علائم MS توصیف میشود. حضور درد مستقل از جنسیت، سن (در هنگام شروع و معاینه)، ناتوانی، دوره بیماری و مدت زمان آن است. حدود 40 درصد از کسانی که درد MS را تجربه میکنند بیان میکنند که این درد اثرات مهمی بر فعالیت های روزمره آنان دارد.

درد شدید و پایدار غالباً زمانی ایجاد میشود که ماهیچه ها برای جبران عملکرد عضلاتی که به علت MS تضعیف شده اند، کشیده و خسته گردند. افراد مبتلا به MS ممکن است نوعی درد را که بیشتر شبیه چاقو خوردن است، تجربه کنند. این درد به علت سیگنال های عصبی معیوبی که از اعصاب موجود در ضایعات مغزی و نخاعی  MS نشأت می گیرند، به وجود می آید.

درد ناشی از وضعیت بدنی نامناسب، “اختلال عملکرد عضلانی-اسکلتی” نامیده میشود. این درد به علت وضعیت های غیرطبیعی ناشی از علائم MS – نظیر درد لگن و زانو – میباشد. کمردرد نیز میتواند به علت وضعیت ایستادن نامناسب فرد – که تلاشی است برای حفظ تعالش – برخیزد. خستگی میتواند این نوع درد را نیز شدیدتر کند. استفاده بیش از حد از عضلات مشخصی برای جبران کار عضلات دیگر میتواند ایجاد درد کند.

درد مزمن ناشی از ام اس

درد مزمن به طور معمول از یک تروما/آسیب یا عفونت اولیه به وجود آمده یا ممکن است علت مداومی، درد را ایجاد کند. در بیماری MS، پیام های درد برای هفته ها، ماه یا یا حتی سال ها در سیستم عصبی فعال باقی می مانند.

انواع دردهای مزمنی که از MS به وجود می آیند شامل:

نوروپاتیک

نوعی درد عصبی که به علت یک آسیب یا اختلال عملکرد در سیستم عصبی مرکزی به وجود می آید. MS به سیستم عصبی مرکزی حمله کرده و به الیاف عصبی آسیب میرساند. این آسیب میتواند توانایی بدن برای پردازش صحیح پیام های درد را مختل کند و ممکن است منجر به درد مزمن شود. علائم درد نورپاتیک غالباً با عنوان پارستزی توصیف میشوند.

غیرنوروپاتیک

این درد شامل سفتی و درد ماهیچه ها و مفاصل است. این نوع درد نتیجه ای از ضعف عضلانی، وضعیت بدنی نامناسب یا استفاده غیرطبیعی از ماهیچه ها و مفاصل به علت اسپاسم های عضلانی یا انقباضات مداوم ماهیچه ای ناشی از MS میباشند.

جنبه های عاطفی درد مزمن نیز می تواند درد را بدتر کند. اضطراب، استرس، افسردگی، خشم و خستگی میتوانند به روش های پیچیده ای با درد مزمن تعامل داشته و ممکن است تولید مسکن های درد طبیعی توسط بدن را کاهش دهد؛ به علاوه این گونه احساسات منفی ممکن است سطح موادی که حس درد را تقویت می کنند، افزایش دهد و چرخه معیوبی از درد را برای فرد ایجاد کند. حتی ممکن است دفاع پایه ای بدن به شکل یک سیستم ایمنی سرکوب شده، مختل گردد.

علائم درد مزمن شامل:

  • درد خفیف تا شدیدی که از بین نمی رود.
  • دردی شبیه به درد تیر خوردن، سوزش، درد شدید (Aching) یا درد الکتریکی.
  • احساس ناراحتی، درد، تنگی یا سفتی.

درد علامتی نیست که به تنهایی وجود داشته باشد. مشکلات دیگر همراه با درد عبارتند از:

  • خستگی
  • بی خوابی
  • عدم فعالیت
  • افزایش نیاز به استراحت
  • سیستم ایمنی ضعیف
  • تغییرات خلق و خو
  • اضطراب و استرس
  • افسردگی و تحریک پذیری
  • ناتوانی

سندروم درد مرکزی (Central Pain Syndrome/CPS)

سندروم درد مرکزی – که با نام درد نوروپاتیک هم شناخته میشود – یک بیماری عصبی است که به علت آسیب به سیستم عصبی مرکزی یا اختلال عملکرد آن ایجاد میشود. درد به طور معمول ثابت است، ممکن است خفیف تا متوسط باشد و معمولاً با لمس، حرکت و احساسات شدیدتر میشود. این درد اغلب با تغییرات دما، به ویژه سرما، شدیدتر میشود. سندروم درد مرکزی ممکن است قسمت وسیعی از بدن را درگیر کند یا ممکن است به نواحی مشخصی – مثل دست ها یا پاها – محدود باشد. شدت درد به طور گسترده ای بین افراد مختلف تفاوت میکند که تا حدی به علت آسیب سیستم عصبی مرکزی است.

افراد مبتلا به سندروم درد مرکزی ممکن است یک یا بیش از یک نوع از انواع درد را تجربه کنند که برجسته ترین آنها سوزش به علت پارستزی می باشد. همراه با سوزش ممکن است احساس “سوزن سوزنی شدن” مانند یک درد فشاری، پارگی یا درد شدید باشد؛ و انفجاری از دردهای شدید کوتاه و غیرقابل تحمل شبیه درد ناشی از مواجهه عصب با پروب (Probe) دندان وجود داشته باشد.

سندروم درد مرکزی میتواند واکنش های پوستی شدیدی که همراه با این علائم – نظیر سوزش، کشش، تنگی، خارش، خزش – هستند داشته باشد که ممکن است نسبت به هر گونه لمس سطحی ای حساس بوده و آزار ببیند، مثل احساس لباس بر روی بدن که باعث میشود پوشیدن لباس برای فرد بسیار دشوار گردد. بعضی اوقات ممکن است عمل ساده لمس توسط یک شخص، راهی برای غرق کردن مغز در دریایی از درد باشد.

گاهی اوقات در سندروم درد مرکزی، دست ها و پاها به نوعی بی حسی دردناک مبتلا میشوند که نه تنها این بی حسی درد را برطرف نمیکند، بلکه بر آن نیز می افزاید. بیماران ممکن است در سایر نواحی دردناک هم بی حسی را تجربه کنند. احساس سوزش و از دست دادن لمس معمولاً در قسمت های دوردست بدن – بیشتر در پاها یا دست ها – شدیدتر است.

سندروم درد مرکزی اغلب اندکی پس از آسیب یا صدمه ایجاد می شود  اما ممکن است ماهها یا حتی سالها به طول انجامد. در بسیاری از موارد، هنگامی که فرد شدت درد را به بزرگی اندازه 9 یا 10 در مقیاس درد ارزیابی می کند، به نظر می رسد حتی با داروها هم هیچ تسکینی وجود نداشته باشد.

درد عصب سه قلو

درد عصب سه قلو، که به آن تیک دولورو (tic douloureux) نیز گفته می شود، یک درد مزمن شبیه چاقوخوردن است که بر عصب سه قلو یا پنجمین عصب مغزی – که حس ها را از صورت به مغز شما منتقل می کند – تأثیر می گذارد. اگر درد عصب سه قلو دارید، حتی تحریک خفیف صورتتان نیز می تواند یک درد شدید ایجاد کند. اگرچه می تواند با دندان درد اشتباه گرفته شود اما این درد منشأیی نوروپاتیک دارد، یعنی دردی همراه با آسیب عصبی یا ضایعه عصبی میباشد.

در ابتدا ممکن است حملات کوتاه و خفیفی را تجربه کنید، اما درد عصب سه قلو می تواند پیشرفت کند و باعث ایجاد درد بیشتر و طولانی تری شود. درد عصب سه قلو در زنان بیشتر از مردان و با احتمال بالایی در افراد بالای 50 سال رخ میدهد.

در درد عصب سه قلو، عملکرد عصب سه قلو مختل میشود. برخی از افراد ممکن است به دلیل ضایعه مغزی یا سایر ناهنجاری ها، درد عصب سه قلو را تجربه کنند. درد عصب سه قلو می تواند در نتیجه افزایش سن رخ دهد، یا می تواند مربوط به بیماری MS یا اختلال مشابهی باشد که به غلاف میلین – که از اعصاب خاصی محافظت میکند – آسیب میرساند. همچنین ممکن است به عنوان یکی از علائم اولیه بیماری MS بروز کند. مشکل معمولاً تماس بین یک رگ خونی طبیعی – در این مورد، شریان یا ورید – و عصب سه قلو در قاعده مغز شماست. این تماس به عصب فشار وارد می کند و باعث اختلال عملکرد آن میشود.

نوع معمول یا “کلاسیک” این اختلال (که “نوع 1” نامیده می شود) باعث ایجاد درد های شدید، پراکنده و ناگهانی سوزشی یا شوک مانند در صورت می شود که از چند ثانیه تا دو دقیقه در هر دوره از آن ادامه دارد. این حملات می توانند به صورت پی در پی و رگباری با دوام طولانی در حد دو ساعت انجام شوند. نوع “غیرمعمول” این اختلال (که “نوع 2” نامیده می شود)، با درد پایدار شدید، سوزشی و چاقومانند با شدتی نسبتاً کمتر از نوع 1 مشخص می شود. گاهی اوقات ممکن است هر دو شکل درد در یک فرد به صورت همزمان اتفاق بیفتد. شدت درد می تواند از نظر جسمی و روانی ناتوان کننده باشد.

عصب سه قلو یکی از 12 جفت اعصاب مغزی است. این عصب دارای سه شاخه است که حس ها را از قسمتهای فوقانی، میانی و تحتانی صورت و همچنین حفره دهان تا مغز، هدایت می کند.

  • شاخه افتالمیک (Ophthalmic) یا فوقانی، احساس بیشتر پوست سر (Scalp)، پیشانی و جلوی سر را فراهم می کند.
  • شاخه ماگزیلاری (Maxillary)، یا میانی، گونه، فک بالا، لب، دندان ها و لثه های بالا و کنار بینی را عصب دهی میکند.
  • شاخه ماندیبولار (Mandibular)، عصب دهی فک پایین، لب، دندان ها و لثه های پایین را تأمین می کند.

بیش از یک شاخه عصبی می تواند تحت تأثیر این اختلال قرار گیرد. به ندرت ممکن است هر دو طرف صورت یک نفر – در زمان های مختلف – تحت تأثیر قرار بگیرند؛ درگیری همزمان هر دوطرف صورت (“دوطرفه (Bilateral)”) نادرتر است.

علائم  و نشانه های ام اس یا مولتیپل اسکلروز - تشخیص, بیماری عصبی, اعصاب - %d8%a8%db%8c%d9%85%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%87%d8%a7

میلیت عرضی

میلیت عرضی (Transverse myelitis) هنگامی رخ میدهد که سیستم ایمنی بدن به بخشی از طناب نخاعی حمله می کند. آسیب به طناب نخاع به عنوان میلوپاتی (Myelopathy) شناخته می شود. مشخصه بیماری میلوپاتی، سطح حسی است. به این معنی که سطحی در بیمار وجود دارد که در زیر آن بیمار احساس بی حسی می کند ولی بالاتر از آن احساس طبیعی دارد. گاهی اوقات این فقط در یک طرف بدن است. همچنین اینکه محلی در بدن بیمار وجود داشته باشد که عضلات زیر آن محل ضعیف و بالای آن محل دارای قدرت طبیعی باشند، شایع است. در برخی از موارد میلوپاتی، کنترل روده و مثانه با مشکلاتی رو به رو است.

در بعضی از افراد، میلیت عرضی نشان دهنده اولین علامت یک بیماری زمینه ای از بین برنده میلین در سیستم عصبی مرکزی مانند MS یا نورومیلیت اپتیکا (Neuromyelitis Optica/NMO) است. نوعی از میلیت عرضی معروف به میلیت “جزئی” بیشتر مشخصه ای از MS است، زیرا فقط بخشی از سطح مقطع طناب نخاعی را درگیر میکند.

نورومیلیت اپتیکا به طور معمول هم باعث التهاب میلیت عرضی و هم باعث نوریت اپتیک (التهاب عصب بینایی که منجر به از دست دادن بینایی میگردد) می شود، اما لزوماً همزمان نیست. همه مبتلایان به بیماری میلیت عرضی باید از نظر MS یا نورومیلیت اپتیکا مورد ارزیابی قرار بگیرند زیرا افراد مبتلا به این بیماری ها ممکن است به درمان های مختلفی – به ویژه روش های درمانی برای جلوگیری از حملات بعدی – نیاز داشته باشند.

تشخیص افتراقی متعددی برای میلوپاتی وجود دارد که به طور معمول، MRI می تواند بیشتر علت های ایجادکننده آن را تشخیص دهد. هنگامی که مشخص شد بیماری مبتلا به میلیت عرضی است، باید تشخیص داد که آیا بخشی از بیماری MS، نورومیلیت اپتیکا، ایدیوپاتیک (یعنی بدون علت مشخصی به وجود آمده) است یا عارضه ای است از یک بیماری سیستمیک مانند لوپوس (Lupus). اگر نیاز به درمان وجود داشته باشد، به طور معمول دوز بالای استروئیدهای درون وریدی تجویز میشود. اگر میلیت عرضی ظاهراً اولین حمله MS باشد، داروهای استاندارد درمان بیماری MS شروع می شوند. اگر درگیری در چندین بخش نخاع وجود باشد، باید نورومیلیت اپتیکا درنظر گرفته شود.

در حال حاضر هیچ درمان مؤثری برای مبتلایان به میلیت عرضی وجود ندارد. درمان با کورتیکواستروئید معمولاً در چند هفته اول بیماری برای کاهش التهاب آغاز میشود. علاوه بر آن، فیزیوتراپی برای بهبود قدرت عضلات، هماهنگی و دامنه حرکت آنها شروع میشود.

به دلیل تنوع گزینه های درمانی موجود، داشتن درد عصب سه قلو لزوماً به این معنی نیست که شما محکوم به یک زندگی پر از درد هستید. پزشکان معمولاً می توانند با استفاده از داروها، تزریقات یا جراحی، درد عصب سه قلو را به طور مؤثری کنترل کنند.

نشانه لرمیت

نشانه لرمیت، که گاهی اوقات پدیده صندلی آرایشگر (Barber chair) نامیده می شود، یک احساس الکتریکی یا شوک است که از پشت شما و به سوی اندام ها می رود. با خم کردن گردن به جلو و/یا به عقب تولید می شود. این احساسات الکتریکی به پارستزی معروف هستند و شامل سوزن سوزن شدن، وزوز، شوک های الکتریکی، بی حسی جزئی و دردهای شدید هستند.

این اختلال می تواند دردناک باشد، اما تهدید کننده حیات نیست و برای برخی از افراد ممکن است با گذشت زمان و/یا با درمان از بین برود. نشانه لرمیت توسط اعصابی ایجاد میشود که دیگر با میلین پوشیده نشده اند. این اعصاب آسیب دیده به حرکت گردن پاسخ می دهند که باعث ایجاد حس هایی از گردن تا ستون فقرات میشود. مانند بسیاری از علائم MS، اگر خسته یا بیش از حد گرم باشید، با احتمال بیشتری این نشانه تحریک میشود. همچنین اگر سر خود را به روش اشتباهی حرکت دهید – اغلب وقتی که چانه شما به سینه تان برخورد می کند – این اتفاق می افتد.

در MS، لرمیت شاخص ضایعات در ستون فقرات گردنی است. حرکت گردن باعث کشیده شدن اعصاب آسیب دیده و ارسال سیگنال های اشتباه میشود. این علائم میتواند در هرجایی زیر گردن رخ دهد و بسیاری از افراد مبتلا به MS درمییابند که این علائم می توانند در اطراف بدن آنها – از روزی به روز دیگر – حرکت کنند.

نشانه لرمیت در MS شایع است، اما منحصر به این بیماری نیست. افرادی که دچار آسیب های نخاعی یا التهاب هستند، مانند اسپوندیلیت گردنی (Cervical spondylitis) یا فتق دیسک، ممکن است علائم بیماری را نیز احساس کنند. کمبود شدید ویتامین B12 همچنین می تواند علائم نشانه لرمیت را ایجاد کند.

داروهایی نظیر داروهای ضدتشنج و استروئیدها می توانند علائم نشانه لرمیت را درمان کنند. داروهای ضدتشنج با مدیریت تکانه های الکتریکی بدن به کنترل درد کمک می کنند. اگر نشانه لرمیت بخشی از عود عمومی MS باشد، پزشک شما ممکن است استروئید تجویز کند. همچنین ممکن است برای کاهش درد عصبی که معمولاً با MS همراه است دارو مصرف کنید.

پارستزی

پارستزی شامل سوزن سوزنی شدن، لرز، درد سوزشی، احساس فشار و مناطقی از پوست با حساسیت بیشتر در لمس است. دردهای مرتبط با این اختلال می تواند شدید، ضربانی، چاقومانند، تیرمانند، چنگ مانند (Gnawing)، سوزن سوزن شدن، تنگی و بی حسی باشد. علت پارستزی آسیب مستقیم به خود اعصاب (نوروپاتی) است که خود می تواند ناشی از آسیب یا عفونت بوده و یا ممکن است نشان دهنده یک اختلال عصبی حاضر باشد.

پارستزی مزمن غالباً علامت یک بیماری عصبی زمینه ای یا آسیب تروماتیک عصبی است. پارستزی می تواند ناشی از اختلالاتی باشد که بر CNS اثر میگذارند؛ مانند سکته مغزی و حملات ایسکمیک گذرا (Transient ischemic attack) (مینی سکته)، MS، میلیت عرضی و انسفالیت. یک تومور یا ضایعه عروقی که بر روی مغز یا نخاع فشار می آورد نیز می تواند باعث پارستزی شود.

این بیماری می تواند در همه جای بدن ایجاد شود و مشکلات زیر را به وجود آورد:

  • پا – باعث ایجاد مشکل در راه رفتن به دلیل درد، آتاکسی حسی و تداخل در حس عمقی میشود.
  • دست ها – باعث ایجاد مشکل در نوشتن، اعمال حرکتی ظریف و نگه داشتن اجسام میشود.
  • دستگاه تناسلی – باعث ایجاد اختلال عملکرد جنسی میشود.
  • زبان – باعث ایجاد مشکل در تکلم – مانند دیس آرتریا – یا تشخیص دمای غذا میشود.

پارستزی در بازو همانند بستن کاف فشار خون باد شده روی بازو و آزاد نکردن فشار آن میباشد. درد، ناراحتی، احساس سوزش و سوزن سوزن شدنی که اکثر مردم فقط برای یک لحظه تجربه می کنند، همان چیزی است که بسیاری از مبتلایان به MS به طور مداوم احساس می کنند. برای بسیاری از افراد این پارستزی مزمن است و هرگز از بین نمیرود. علاوه بر این ممکن است فقط در یک بازو باشد یا در هر دو دست، هر دو پا، یک طرف صورت، یا حتی یک طرف کامل از بدن به وجود آید.

بسیاری از افراد (با یا بدون MS) گاهی اوقات هنگامی که در طولانی مدت یک پای خود را روی پای دیگری انداخته اند یا با بازوی خمیده در زیر سر خود به خواب رفته اند، به صورت موقت و خفیف احساس پارستزی میکنند. این احساس هنگامی می تواند اتفاق بیفتد که فشار مداومی روی عصب وارد شود. پس از رفع فشار این حس سریعاً برطرف میشود. افراد سالم خوش شانس هستند که این فقط یک ناراحتی یا درد موقتی است، چون این حس نمونه ای از مواردی است که مبتلایان به MS دائماً تجربه می کنند.

پارستزی همچنین می تواند باعث شود امری ساده مانند نوشتن یادداشت یا نگه داشتن یک نوشیدنی در بازو یا دست، غیرممکن شود. اگر پارستزی در یک ساق یا پا باشد، راه رفتنی که بدون افتادن باشد میتواند چالشی برای شما شود. اگر روی صورت یا دهان تأثیر بگذارد، یک کاسه سوپ داغ ممکن است – دقیقاً مانند پر کردن حفره دندان در دندانپزشک – حس “سوزش” ایجاد کند، و تا یک ساعت یا بیشتر نمی توانید صورت خود را احساس کنید. برای بسیاری از بیماران ترکیبی از این موارد به علاوه مسائل و موضوعات دیگر وجود دارد.

دیس استزی

دیس استزی نام علمی سوزش، درد یا “ایجاد کمربند (Gridling)” در اطراف بدن است که گاهی اوقات “آغوش MS” نامیده می شود. دیس استزی علامتی از درد یا یک احساس غیرطبیعی است که به طور معمول باعث هایپرستزی (Hypersthesia)، پارستزی یا نوروپاتی حسی محیطی می شود. دیس استزی می تواند به دلیل ضایعاتی در اعصاب و راه های حسیِ سیستم عصبی مرکزی باشد.

این احساسات دردناک به طور معمول بر ساق ها و پاها تأثیر می گذارد اما ممکن است بازوها و تنه را نیز تحت تأثیر قرار دهد؛ مانند احساس انقباض در اطراف شکم یا ناحیه قفسه سینه، جایی که اصطلاح “آغوش MS” از آن ناشی می شود. منشأ آنها عصبی است و گاهی با داروهای ضد افسردگی درمان می شوند.

سه نوع دردی که ثانویه به ام اس رخ میدهند

عضلانی-اسکلتیدرد عضلانی-اسکلتی می تواند به دلیل ضعف عضلانی، اسپاسم و عدم تعادل باشد. این نوع درد اغلب در لگن، ساق ها و بازوها و به ویژه هنگامی که عضلات، تاندون ها و رباط ها برای مدتی بی حرکت میمانند، دیده میشود. درد کمر ممکن است به دلیل نشستن نامناسب یا وضعیت نادرست بدن هنگام راه رفتن باشد. انقباضات همراه با ضعف و اسپاسم عضلانی می تواند دردناک باشد. اسپاسم یا کرامپ عضلانی – که اسپاسم خم کننده (Flexor spasm) هم نامیده میشود – می تواند شدید و ناراحت کننده باشد.

ناگهانی

دردهای ناگاهانی در حدود 5 تا 10٪ از مبتلایان به MS دیده میشود. مهم ترین ویژگی آن درد صورت ناشی از درد عصب سه قلو است که معمولاً به کاربامازپین پاسخ می دهد. نشانه لرمیت یک احساس چاقومانند و شبیه شوک الکتریکی است که از پشت سر به پایین در مسیر ستون فقرات – که با خم شدن گردن به جلو ایجاد میگردد – تشکیل میشود.
نوروژنیک مزمن (Chronic neurogenic)

درد مزمن نوروژنیک شایع ترین، ناراحت کننده ترین و مقاوم ترین نوع در سندرم های درد MS است. این درد به صورت دردی مداوم، خسته کننده، سوزشی یا سوزن سوزن شدن شدید توصیف میشود. معمولاً در ساق ها رخ میدهد.

تشخیص و درمان درد

هیچ راهی برای تشخیص میزان درد یک شخص وجود ندارد. هیچ آزمایشی نمی تواند شدت درد را اندازه گیری کند، هیچ دستگاه تصویربرداری ای نمی تواند درد را نشان دهد و هیچ ابزاری نمی تواند محل درد را به طور دقیق تعیین کند. گاهی اوقات، مثلاً در سردردها، پزشکان دریافتند که بهترین کمک برای تشخیص توصیف خود بیمار از نوع، مدت و محل درد است. تعریف درد به عنوان تیز یا کند، مداوم یا متناوب، سوزشی یا شدید ممکن است بهترین سرنخ را برای دستیابی به علت درد داشته باشد. این توصیفات بخشی از آنچه که شرح حال درد نامیده می شود، هستند و توسط پزشک در معاینه مقدماتی بیمار مبتلا به درد گرفته میشوند.

ارزیابی درد ام اس

درد با توجه به آنچه که فرد مبتلا به درد میگوید، اندازه گیری میشود. درد توسط پزشک در مقیاسی عددی از “بدون درد” تا “بدترین درد” اندازه گیری میشود. درد با تأثیری که بر فعالیت های خوابیدن، بازی کردن، کار کردن، روابط و خلق و خو دارد، اندازه گیری میشود. این اقدامات به کادر درمان کمک می کند تا میزان و شدت درد را بفهمند و اینکه آیا درمان های درد تفاوتی ایجاد میکنند یا خیر. داشتن یک دفترچه درد و ثبت زمان، محل و مدت دوره درد، توصیف درد (شدید، کشیدنی (Pulling)، تیز، کرامپ، سوزش، چاقومانند)، ثبت آنچه که باعث بهتر یا بدتر شدن درد میشود و چه درمان هایی در حال استفاده هستند، برای درمان مناسب درد مهم است.

مقیاس رتبه بندی عددی – که احتمالاً یکی از شایعترین مقیاس های درد مورد استفاده در مراکز درمانی است – به فرد مبتلا به درد کمک میکند تا درد خود را نمره دهی کند. مقیاس عددی این گزینه را برای بیماران فراهم می کند تا مقیاس درد خود را به صورت شفاهی از 0 تا 10 نمره دهی کنند یا علامتی را – که نشان دهنده شدت درد است – روی خطی نشان دهد. صفر عدم وجود درد را نشان می دهد، در حالی که 10 نشان دهنده شدیدترین درد ممکن است. این به ارائه دهندگان خدمات بهداشتی درمانی اجازه می دهد تا درد را به صورت خفیف، متوسط یا شدید ارزیابی کنند که می تواند سطح بالقوه ناتوانی را نشان دهد.

مقیاس درد

درد خفیف – بیمار از درد شاکی است و دردش آزاردهنده است اما در زندگی روزمره اختلال ایجاد نمی کند.

1 – درد بسیار خفیف است و به سختی توجه شما را بر می انگیزد. بیشتر اوقات به آن فکر نمیکنید.
2 – درد جزئی. آزار دهنده است ولی ممکن است گاهی اوقات دچار درد شدید و ناگهانی (Twinges) شوید.
3- درد قابل توجهی است و ذهن شما را به خود مشغول میکند، اما با این وجود می توانید به آن عادت کرده و خود را با این درد سازگار کنید.

درد متوسط – به طور قابل توجهی در فعالیت های روزمره زندگی دخالت می کند.

4- درد متوسط. اگر عمیقاً درگیر فعالیتی باشید، برای مدتی میتواند نادیده گرفته شود اما همچنان باعث حواس پرتی میشود.
5- درد نسبتاً شدید. نمی تواند بیش از چند دقیقه نادیده گرفته شود، اما با تلاش و کوشش هنوز هم می توانید کار کنید یا در برخی از فعالیت های اجتماعی شرکت کنید.
6 – دردی نسبتاً شدیدی که در کارهای عادی روزمره اختلال ایجاد کند. در تمرکز مشکل دارید.

درد شدید – ناتوان کننده است و قادر به انجام فعالیت های روزمره زندگی نیستید.


7 – درد شدیدی که بر حواس شما مسلط است و توانایی شما در انجام فعالیت های عادی روزمره یا حفظ روابط اجتماعی را به میزان قابل توجهی محدود می کند. با خواب تداخل میکند.
8 – درد شدید. فعالیت فیزیکی به شدت محدود است. گفتگو به تلاش زیادی نیاز دارد. 9 – درد مشقت بار. صحبت کردن امکان پذیر نیست. فریاد و/یا ناله غیرقابل کنترل.
10 – دردی که با کلمات بیان نمیشود. بیمار را در تخت خود محصور میکند و احتمالاً هذیان میگوید. تعداد بسیار کمی از افراد این سطح از درد را تجربه خواهند کرد.

همچنین میتوان با استفاده از “نردبان درد” سازمان بهداشت جهانی (World Health Organization/WHO) میزان درد را اندازه گیری کرد تا راهنمای استفاده از داروها برای مدیریت درد را توصیف نمود. اصل کلی این است که با داروهای مرحله اول شروع کنید و سپس چنانچه درد همچنان وجود داشته باشد، از نردبان بالاتر بروید. این داروها طیفی از داروهای بدون نسخه و با حداقل عوارض جانبی تا داروهای تجویزی قوی هستند.

به هر حال این نوع مقیاس ممکن است کمی ساده به نظر برسد و نتواند عدد دقیق تری را برای مطابقت با سطح درد تعیین کند. گاهی اوقات “چیزها” ممکن است بین مجموعه ای از رنگ ها یا اعداد قرار بگیرند.

سه سطح نردبان درد

درد خفیف

درد خفیف خودمحدودشونده است. یا کلاً بدون هیچ درمانی از بین رفته و یا با استفاده از داروهای بدون نسخه مانند استامینوفن (تایلنول (Tylenol))، آسپرین (Aspirin) یا سایر داروهای ضد التهابی غیر استروئیدی (Non-steroidal anti-inflammatory drugs/NSAID) از بین می رود.

درد متوسط

درد متوسط از درد خفیف بدتر است و می تواند عملکرد را مختل کند. ممکن است نتوانید درد را نادیده بگیرید و تمام فعالیت های روزمره زندگی را ادامه دهید، اما بعد از مدتی برطرف می شود و پس از درمان بر نمیگردد. درد متوسط ممکن است به داروهای قوی تری نسبت به استامینوفن یا NSAIDهای بدون نسخه نیاز داشته باشد. مشخص شده است که اکثر NSAIDها از جمله ایبوپروفن (Ibuprofen) (موترین/Motrin) به اندازه کدئین (Codeine) در تسکین درد مؤثر هستند.

درد شدید

درد شدید به دردی گفته می شود که در برخی یا تمام فعالیت های روزمره زندگی اختلال ایجاد کند. به دلیل شدتش ممکن است باعث محصور شدن بیمار در تخت خود یا استراحت روی صندلی گردد. به طور معمول برطرف نمی شود و درمان باید روزها، هفته ها، ماه ها یا سال ها مداوم باشد. برای درد شدید، مواد افیونی قوی مانند مورفین (Morphine)، اکسی کدون (Oxycodone)، هیدروکودون (Hydrocodone)، هیدرومورفون (Hydromorphone)، متادون (Methadone) یا فنتانیل (Fentanyl) و همچنین سایر داروها (به نام درمان های کمکی) در صورت نیاز برای این نوع خاص درد، لازم است.

تشخیص اینکه شدت و میزان درد تحت تأثیر اضطراب، استرس و افسردگی است برای درمان درد مهم میباشد. درک تأثیر باورهای فردی در مورد درد – مانند این تفکر منفی که وقوع درد نوعی فاجعه در زندگی است، برای مدیریت درد مهم است. شناخت نقاط قوت فردی و استراتژی های مقابله برای کنترل درد مهم میباشد. سرانجام دانستن اینکه چه کسی برای کمک قرار دارد، برای مدیریت درد مهم است.

با این وجود پزشکان از تعدادی فناوری برای یافتن علت درد استفاده می کنند که در درجه اول عبارتند از:

روشهای الکترودیاگنوستیک (Electrodiagnostic) شامل الکترومیوگرافی (Electromyography/EMG)، مطالعات هدایت عصبی و مطالعات پتانسیل برانگیخته (Evoked potential/EP):

EMG چندان در تشخیص و درمان بیماران ام اس کاربردی ندارد.در مطالعات هدایت عصبی، پزشک از دو مجموعه الکترود استفاده می کند (مشابه آنهایی که در طول الکتروکاردیوگرام (Electrocardiogram) استفاده می شود) که روی پوست پوشاننده عضلات قرار می گیرند. اولین مجموعه شوک خفیفی را به بیمار میدهد و عصبی را که به سمت آن عضله می رود، تحریک می کند. از مجموعه دوم الکترودها برای ضبط سیگنال های الکتریکی عصب استفاده می شود و با استفاده از این اطلاعات پزشک می تواند تعیین کند که آیا عصب آسیب دیده یا خیر. مطالعات EP نیز شامل دو مجموعه الکترود است: یک مجموعه برای تحریک عصب (این الکترودها به اندام متصل می شوند) و مجموعه دیگری روی پوست سر (Scalp) برای ثبت سرعت انتقال سیگنال عصبی به مغز.
تصویربرداری، به ویژه تصویربرداری تشدید مغناطیسی (MRI)، تصاویری از ساختارها و بافت های بدن را در اختیار پزشکان قرار می دهد. MRI از میدان های مغناطیسی و امواج رادیویی برای تمایز بین بافت سالم و آسیب دیده استفاده میکند.

یک معاینه عصبی که در آن پزشک حرکت، رفلکس ها، احساس، تعادل و هماهنگی را آزمایش می کند.

تصویربرداری اشعه ایکس (X-rays) تصاویری از ساختارهای بدن – مانند استخوان ها و مفاصل – را تولید میکند.

برای کمک به درد و کاهش آن، ورزش و فیزیوتراپی ممکن است به کاهش اسپاسم و درد عضلات کمک کند. با این حال مبتلایان به MS ممکن است همیشه توانایی و تحمل انجام ورزش هوازی کافی را نداشته باشند. تمرینات کششی منظم معمولاً به اسپاسم خم کننده کمک می کند.

تکنیک های آرامش مانند آرامش پیشرونده (Progressive relaxation)، مدیتیشن (Meditation) و تنفس عمیق می توانند به مدیریت درد مزمن کمک کنند. تکنیک های دیگری که می توانند به درد کمک کنند شامل ماساژ، سونوگرافی، درمان های دستی (Chiropractic)، آب درمانی، طب سوزنی، تحریک عصب از طریق پوست (Transcutaneous nerve Stimulation/TENS)، گرمای مرطوب و یخ است.

علائم بینایی

مشکل بینایی برای بسیاری از افراد اولین علامت MS است. شروع ناگهانی دید دوتایی، کنتراست ضعیف، چشم درد یا تاری دید شدید می تواند ترسناک باشد و اطلاع از اینکه ممکن است بینایی فرد به خطر بیفتد میتواند افراد مبتلا به MS را در مورد آینده نگران کند. علائم بینایی در مبتلایان به MS شایع است اما به ندرت منجر به از دست دادن کامل بینایی میشود.

نوریت اپتیک

مبتلایان به MS ممکن است دید دوتایی، ناراحتی چشم و حرکات غیرقابل کنترل آن را تجربه کنند. نوریت اپتیک اولین علامت رایج MS است. التهاب عصب بینایی عمدتاً به دلیل از بین رفتن میلین است و می تواند ایدیوپاتیک (Idiopathic) و ایزوله (Isolated) باشد. بین 15 تا 20٪ بیماران MS تظاهرات بیماری خود را به صورت نوریت اپتیک نشان میدهند و حدود 50٪ بیماران مبتلا به MS در زمانی از دوره بیماری خود دچار نوریت اپتیک می شوند. به غیر از مشکلات بینایی، درد معمولاً با حرکت چشم ایجاد شده یا بدتر میشود.

سه گانه کلاسیک نوریت اپتیک شامل:

  1. از دست دادن بینایی
  2. چشم درد
  3. کوررنگی (Dyschromatopsia) – اختلال در دید رنگی دقیق

70٪ موارد بیماری در بزرگسالان، یک طرفه است یا فقط روی یک چشم تأثیر می گذارد. دوره بالینی معمول آن چشم درد و بدتر شدن عملکرد بینایی است که طی روزها تا هفته ها پیشرفت می کند. چشم درد معمولاً با گذشت چند روز، غالباً با شروع از دست دادن بینایی، برطرف می شود. معمولاً بهبودی خود به خودی صورت می گیرد و در طی 2 تا 3 هفته بهبود نابینایی شروع شده و طی ماه ها تثبیت می گردد.

علائم عمده نوریت اپتیک از بین رفتن ناگهانی بینایی (جزئی یا کامل)، تاری دید یا “دید مه آلود” ناگهانی و درد در هنگام حرکت چشم آسیب دیده، میباشد. بسیاری از بیماران مبتلا به نوریت اپتیک ممکن است قسمتی از دید رنگی خود را در چشم آسیب دیده از دست بدهند به طوری که در مقایسه با چشم دیگر، رنگ ها به طور واضح از بین می روند. بسیاری از بیماران در چشم خود “مگس پران (Floater)” (نقاط شناور) دارند که وقتی نور محیط بیشتر باشد، بیشتر به چشم می آیند. این “مگس پران ها” یا اسکوتوما (Scotoma) در میدان دید را می توان به صورت لکه هایی تیره یا شکاف هایی توصیف کرد که به نظر می رسد با چشم حرکت می کنند، اما در واقع به دلیل آسیب عصب بینایی، این لکه های تیره ثابت هستند. تعداد آنها از یک نقطه تا نقاط متعدد متفاوت است و معمولاً به صورت یک طرفه نمایان می شوند. جرقه هایی در چشم – که به عنوان تابش کوتاه نور به مدت 1-2 ثانیه توصیف می شوند – و در اثر حرکت یا صدا به وجود می آیند، ممکن است از یافته های دیگر در این بیماران باشند. بینایی ممکن است در نور شدید نیز ضعیف تر شود، علامتی که متناقض به نظر میرسد.

ما در ادامه با جزئیات بیشتری در مورد این موضوع در بخش آناتومی خود با عنوان نوریت اپتیک بحث خواهیم کرد و عصب بینایی و آسیب نوریت اپیتک را در آن بررسی میکنیم.

دوبینی

دیپلوپیا (Diplopia) (دوبینی) یک علامت نسبتاً شایع بیماری MS و نتیجه ضایعاتی در ساقه مغز است، جایی که اعصاب مغزی که عضلات چشم را عصب دهی می کنند منشأ می گیرد. دید دوتایی معمولاً بدون درمان از بین میرود، اما گاهی اوقات یک دوره کورتیکواستروئید برای تسریع روند بهبودی استفاده میشود. پوشاندن یک چشم، دوبینی را از بین میبرد و برای رانندگی یا سایر کارهای ضروری مفید است.

فلج عصبی
عصب سوم مغزی (اوکولوموتور/Oculomotor)

اختلال حرکت کره چشم به بالا و پایین و داخل.

عصب چهارم (تروکلئار/Trochlear)

اختلال حرکت کره چشم به پایین و داخل

عصب ششم مغزی (ابدوسنس/Abducens)

اختلال حرکت کره چشم به خارج.

این سه عصب مغزی از ساقه مغز سرچشمه می گیرند – عصب سوم و چهارم از مغز میانی و ششم از پل مغزی.

نیستاگموس

نیستاگموس (Nystagmus) حرکات تکراری سریع و غیرارادی چشم و یکی از علائم رایج MS است. این حرکات معمولاً از طرفی به طرف دیگرهستند، اما می توانند بالا و پایین نیز باشند. این فقط در مواقعی ممکن است اتفاق افتد که افراد به پهلو نگاه می کنند و میتواند به اندازه کافی شدید و پایدار باشد تا بینایی را مختل کند.

در مبتلایان به MS، نیستاگموس اغلب با از بین رفتن هماهنگی بین چشم ها – که در اثر ضایعه ای در بخشی از مغز به نام فاسیکولوس طولی داخلی (Medial longitudinal fasciculus) ایجاد می شود – مرتبط است. همچنین می تواند به دلیل ضایعه ای در مخچه یا ساقه مغزی باشد.

هیچ درمان علامتی مؤثری برای نیستاگموس وجود ندارد، اگرچه گاهی کورتیکواستروئیدها برای کاهش شدت یا مدت زمان این علائم تجویز میشوند.

کاهش شنوایی و وزوز گوش

کاهش شنوایی یک علامت غیرمعمول MS است. حدود 6٪ افرادی که به MS مبتلا هستند، از اختلال شنوایی شکایت دارند. کاهش شنوایی معمولاً با علائم دیگری همراه است که نشانگر آسیب به ساقه مغز میباشد. ساقه مغز بخشی از سیستم عصبی بوده و شامل اعصابی است که به کنترل بینایی، شنوایی و تعادل کمک می کند. گمان بر این است که کمبود شنوایی ناشی از MS به دلیل التهاب و/یا ایجاد اسکار در اطراف عصب هشتم مغزی (عصب شنوایی) هنگام ورود به ساقه مغز باشد، اگرچه پلاک هایی در محل های دیگر مسیرهای شنوایی نیز میتوانند به مشکلات شنوایی منجر شوند.

علاوه بر کاهش شنوایی، MS همچنین می تواند باعث حساسیت غیرطبیعی یا عدم تحمل نوفه (Noise) صداهای روزمره شود. این حساسیت به صدا را بیش شنوایی (Hyperacusis) می نامند و غالباً بدون کاهش شنوایی وجود دارد. بیش شنوایی اغلب همراه با وزوز گوش است. بیش شنوایی یک طرفه یا دو طرفه یا ناشنوایی در افرادی که شنوایی سنجی طبیعی دارند، اغلب به ضایعات موجود در پل مغزی همان طرف و در مسیر شنوایی مرکزی نسبت داده می شود.

وزوز گوش

وزوز گوش (Tinnitus) یک بیماری شایع است که با درک یا احساس صدا – حتی اگر منبع خارجی قابل تشخیصی برای صدا وجود نداشته باشد – مشخص می شود. از وزوز گوش اغلب به عنوان “زنگ زدن داخل گوش” یاد می شود. با این حال صداهای مرتبط با وزوز گوش نیز به عنوان صدای هیس، جیک جیک، جیرجیرک، سوت و غرش در میان دیگران توصیف شده است که میتواند در یک از گوش ها یا هر دوی آنها شنیده شود.

وزوز گوش به طور کلی به دو نوع تقسیم می شود:

وزوز گوش ذهنی (سابجکتیو)

صداهای سر یا گوش که فقط توسط بیمار شنیده می شود. وزوز گوش ذهنی معمولاً به دلیل واکنش های شنیداری و عصبی به کاهش شنوایی ایجاد میشود، اما می تواند به دلیل مشکلات دیگری نیز ایجاد شود. بیش از 99٪ از تمام موارد وزوز گوش از انواع ذهنی هستند.

وزوز گوش عینی (آبجکتیو)

صداهای سر یا گوش که نه تنها برای بیمار، بلکه برای دیگران نیز قابل شنیدن است. این صداها معمولاً توسط عملکردهای داخلی سیستم گردش خون (جریان خون) و سیستم پیکری (حرکت عضلانی-اسکلتی) بدن تولید میشوند. وزوز گوش عینی بسیار نادر است و کمتر از 1٪ از تمام موارد وزوز گوش را شامل میشود.

دلایل متعدد و متنوعی از وزوز گوش غیرریتمیک وجود دارد که شایع ترین آنها کاهش شنوایی و/یا قرار گرفتن در معرض نوفه است. وزوز گوش ریتمیک معمولاً به دلیل اختلالات رگ های خونی (سیستم عروقی) یا عضلات (سیستم عضلانی) است.

زیرگروه های وزوز گوش:

وزوز گوش ضربانی
به طور کلی ناشی از ناهنجاری یا اختلالات رگ های خونی (اختلالات عروقی)، به ویژه رگ های خونی نزدیک یا اطراف گوش است. چنین ناهنجاری ها یا اختلالاتی می تواند باعث تغییر جریان خون از طریق رگ های خونی آسیب دیده شوند.
وزوز گوش عضلانی
میتواند ناشی از چندین بیماری تخریب کننده باشد که بر سر و گردن تأثیر می گذارد؛ از جمله MS. میوکلونوس (Myoclonus) همچنین می تواند باعث ایجاد وزوز عضلانی شود، به ویژه میوکلونوس کامی که با انقباضات غیرطبیعی عضلات سقف دهان مشخص میشود. اسپاسم عضله رکابی (Stapedial muscle) (که به استخوان رکابی (Stapes bone/Stirrup) متصل می شود) که کوچکترین عضله در بدن است و عضله کشنده پرده گوش (Tensor tympani muscle)، که هر دو در گوش میانی قرار دارند، نیز با وزوز گوش عینی همراه هستند.

وزوز گوش ضربانی و وزوز گوش عضلانی دو نوعی هستند که می تواند به عنوان وزوز گوش ریتمیک طبقه بندی شوند. در وزوز گوش ضربان دار، صدای وزوز با ضربان قلب فرد همراه یا همگام میشود (همزمان می شود). بندرت به عنوان صدای زنگ توصیف میگردد، اما بیشتر اوقات به عنوان صدای سوت مانند، ضربانی یا جیغ آلود توصیف می شود.

در وزوز گوش عضلانی، صدا اغلب به عنوان یک نوفه “کلیک” توصیف می شود و معمولاً با میوکلونوس – که عضلات نزدیک یا داخل گوش را درگیر میکند – همراه است. میوکلونوس اسپاسم یا حرکات سریع و ناگهانی و غیر ارادی یک عضله یا گروهی از عضلات است که در اثر انقباض ها و انبساط های غیرعادی عضلانی ایجاد می شود.

وزوز گوش یک علامت در نظر گرفته می شود، نه یک بیماری. برخی از بیماری های زمینه ای که می تواند علت وزوز گوش باشد شامل: قرار گرفتن در معرض سر و صدای زیاد، پیری یا طیف وسیعی از بیماری ها است که در آنها به اعصاب ساقه مغز آسیب رسیده و بر عملکرد شنوایی تأثیر می گذارد.

توجه به این نکته مهم است که بیش شنوایی و وزوز گوش می تواند به دلیل عوارض جانبی برخی داروها – و نه فقط به دلیل خود بیماری – ایجاد شود.

علائم مربوط به گفتار و بلع

مشکلات گفتاری و صوتی در حدود 25 تا 40 درصد از مبتلایان به MS، به ویژه در هنگام عود یا دوره های خستگی مفرط، رخ میدهد. این مشکلات اساساً دو نوع هستند:

  • دیس آرتریا – به نوعی اختلال گفتاری گفته می شود که ناشی از اختلال عصبی عضلانی است و منجر به اختلال در کنترل حرکتی مکانیسم گفتار میگردد. ضایعات دمیلینه کننده (Demyelinating) ناشی از MS ممکن است منجر به اسپاسم، ضعف ، کندی و/یا ناهماهنگی آتاکسیک لب ها، زبان، فک پایین، کام نرم، تارهای صوتی و دیافراگم شود. بنابراین بیان، نرخ گفتار، قابل فهم بودن و جریان طبیعی گفتار در مکالمه مواردی است که به احتمال زیاد در مبتلایان به MS آسیب میبینند.
  • دیس فونیا (Dysphonia) – به یک اختلال صوتی اطلاق می شود، که اغلب دیس آرتری را همراهی میکند زیرا از عضلات، ساختارها و مسیرهای عصبی یکسانی برای تولید گفتار و صدا استفاده میکند. بنابراین کیفیت صدا، تشدید (Resonance) بینی، کنترل زیر و بم بودن صدا، بلندی صدا و تأکید در صدا نیز ممکن است در افراد مبتلا به MS آسیب ببیند.

اختلالات گفتاری در بیماری MS نسبتاً شایع است. الگوهای گفتاری توسط بسیاری از مناطق مغز، به ویژه ساقه مغزی کنترل می شود. ضایعات در قسمت های مختلف مغز می تواند چندین نوع تغییر در الگوهای طبیعی گفتار ایجاد کند. این مشکلاتی طیفی از انواع خفیف تا شدید را شامل میشوند به طوری که صحبت کردن و درک گفتار را دشوار می کند.

مانند سایر علائم MS، مشکلات گفتاری یا بلع هر دو به دلیل ناحیه ای از اعصاب آسیب دیده است که به طور معمول در انجام این کارها کمک می کند. مشکل در بلع، می تواند در میان افراد مبتلا به MS رخ دهد. این در موارد پیشرفته بیشتر اتفاق می افتد، اما در هر مرحله ممکن است رخ دهد.

  • دیسفاژی (Dysphagia) – به مشکل در بلعیدن اطلاق میشود.

گفتار

دیس آرتریا یک اصطلاح تشخیصی گفتاری است که می تواند برای طبقه بندی انواع مختلف اختلالات گفتاری عصبی عضلانی مورد استفاده قرار گیرد. دیس آرتریا در نتیجه درجه های شدیدی از یک یا چند ناهنجاری مربوط به دستگاه عضلانی گفتار – از جمله ضعف، فلج، عدم هماهنگی، عدم وجود حس، الگوهای شدید رفلکسی، فعالیت های حرکتی غیرقابل کنترل و تن زیاد یا ضعیف – میباشد.

اصولاً گفتار عبارت است از عضلات لب ها، زبان، تارهای صوتی و دیافراگم که با هم کار می کنند تا به شما کمک کنند واضح صحبت کنید. در دیس آرتریا، بخشی از مغز شما که آنها را کنترل می کند به خوبی کار نکرده و حرکت دادن آن عضلات به روش صحیح برای شما دشوار میباشد. هنگام صحبت کردن ممکن است مردم نتوانند صحبت شما را به خوبی درک کنند. برخی از افراد مبتلا به دیس آرتریا فقط دارای مشکلات گفتاری جزئی هستند در حالی که دیگران برای بیان سخنان خود بسیار مشکل دارند.

دیس آرتریا می تواند صحبت شما را این گونه تغییر دهد:

  • فاقد بار عاطفی (Flat)
  • زیرتر یا بم تر از حد معمول
  • غیرروان (Jerky)
  • تغییر ریتم گفتار (Mumbled)
  • آهسته یا سریع
  • نامفهوم (Slurred)
  • آرام، مانند نجوا
  • دشواری در صحبت (Strained)

دیس آرتریا حدود 40 تا 50 درصد مبتلایان به MS را درگیر می کند و شایع ترین اختلال مربوط به تعاملات در افراد مبتلا به این بیماری است. معمولاً خفیف است؛ اما با این حال شدت علائم میزان آسیب عصبی را نشان می کند.

دیس آرتریا به عنوان اختلالات حرکتی گفتار در نظر گرفته می شود زیرا مشکلات گفتاری بیشتر به دلیل اختلال در کنترل حرکت یک یا چند گروه عضلانی است که مکانیسم گفتار را تشکیل می دهند. نام هر یک از زیرگروه های دیس آرتریا تا حدی از ویژگی های اساسی اختلالات حرکتی مربوطه گرفته شده است. تولید طبیعی گفتار شامل تلفیق و هماهنگی پنج زیرسیستم اولیه فیزیولوژیکی است.

بنابراین اساساً فرآیندهای طبیعی گفتار و تولید صدا با هم همپوشانی دارند و برای کار سریع و هموار، به پنج فرآیند زیر احتیاج دارند:

  • تنفس: (پشتیبانی از نفس کشیدن) استفاده از دیافراگم برای پر کردن سریع ریه ها به طور کامل و به دنبال آن بازدم آهسته و کنترل شده برای گفتار.
  • آواسازی (Phonation): (تولید صدا) با استفاده از تارهای صوتی و هوا برای تولید کیفیت، شدت و زیر یا بم بودن صداهای مختلف.
  • بیان (Articulation): (تلفظ کلمات) هماهنگی سریع و دقیق حرکات لب ها، زبان، فک پایین و کام نرم برای وضوح گفتار.
  • تشدید (Resonation): (کیفیت صدای بینی در مقابل صدای دهان) بالا بردن و پایین آمدن کام نرم برای هدایت صدا جهت تشدید شدن در حفره های دهان و/یا بینی برای افزایش کیفیت صدا.
  • عروض (Prosody): (سرعت، ریتم و الگوهای انعطاف پذیری گفتار) ترکیب همه عناصر برای جریان طبیعی یک سخنرانی گفتاری، با صدای بلند ، تأکید و لحن آهنگین برای بهبود معنا.

در اغلب موارد یافتن مناطق آسیب دیده ای که مسئول مشکل گفتاری میباشد، دشوار است. بسیاری از مناطق در مغز، به ویژه ساقه مغز، الگوهای گفتاری را کنترل می کنند. بنابراین ضایعات در قسمت های مختلف مغز می تواند چندین نوع تغییر در الگوی طبیعی گفتار ایجاد کند. این مشکلاتی طیفی از انواع خفیف تا شدید را شامل میشوند به طوری که صحبت کردن و درک گفتار را دشوار می کند.

سه نوع دیس آرتریا مرتبط با MS وجود دارد:

اسپاستیک (Spastic) – به دلیل سفتی یا گرفتگی عضلات. ناشی از ضایعات دو طرفه راه های کورتیکوبولبار (Corticobulbar tracts).

صدای خشن و Strained
شکست زیر و بم صدا
بیان نادرست
سرعت آهسته گفتار
کاهش پشتیبانی و/یا کنترل تنفس
کاهش شدت صدا یا نامنظمی در آن (Reduced or mono-loudness)
عبارات کوتاه، کاهش تأکید در گفتار
صدای تو دماغی

آتاکسیک – به دلیل از دست دادن کنترل حرکت عضلات. ناشی از ضایعات دو طرفه یا منتشر مخچه.

لرزش صدا
پایان نامنظم بیان
حرکات متناوب، سریع و بدون ریتم زبان و لب ها و فک پایین
گفتار اسکن کننده
بلندی متغیر صدا
واج ها و فواصل طولانی مدت

ترکیبی – به دلیل ویژگی های هر دو نوع اسپاستیک و آتاکسیک.

اختلال در کنترل بلندی صدا
کیفیت صدای خشن یا تودماغی
اختلال در بیان
اختلال در تأکید
اختلال در کنترل زیر و بم صدا

تشخیص های افتراقی به میزان و محل ضایعات MS و گفتار، صدا و علائم فیزیکی مشخصی که در نتیجه بیماری ایجاد میشوند، بستگی دارد. دیس آرتریای مختلط در بیماری MS بیشتر دیده میشود، زیرا به طور معمول سیستم های عصبی متعددی درگیر هستند. در دیس آرتریای ترکیبی، آسیب عصبی ممکن است ماده سفید مغز و یا مخچه، ساقه مغز و/یا نخاع شما را درگیر کند.

به طور سنتی ارزیابی دیس آرتریا در بیماری MS هم شامل اقدامات غیررسمی و هم شامل اقدامات رسمی در انواعی از عملکردهای دهانی- حرکتی، گفتاری و صوتی در مقایسه با حالت های طبیعی میباشد. از آزمونهای بیان رسمی معمولاً استفاده نمیشود زیرا دیس آرتریای مرتبط با MS تمایل به الگوی نامنظمی از اختلالات دارد که لزوماً بر اساس بیان نادرست اصوات خاص گفتاری نیست؛ بلکه بیشتر معیارهای میزان خواندن شفاهی – در متن هایی که از نظر آوایی متعادل شده اند – معیار استاندارد است.

انواع مختلف دیزآرتری، مرتبط با نوع گفتار تولید شده:

  • منقطع – گفتاری که کلمات آن ناکامل و نامفهوم است.
  • مخچه – از سخنرانی غیرروان یا Scanning تا سخنرانی انفجاری متغیر است.
  • انفجاری – گفتاری که با نیروی مضاعفی بیان می شود.
  • اسکن کننده – گفتار نامفهوم و با تون صدای یکنواخت.
  • بریده بریده (Staccato) – گفتاری که در آن هر هجا به طور جداگانه ای بیان می شود.

نوعی الگوی گفتاری که معمولاً با بیماری MS مرتبط است، گفتار “اسکن کننده” نام دارد. این نوع گفتار گفتاری را ایجاد میکند که در آن “ملودی (Melody)” یا الگوی گفتاری طبیعی مختل می شود، به طوری که مکث های طولانی غیرطبیعی ای بین کلمات یا هر هجا ازکلمات وجود دارد. افراد مبتلا به MS ممکن است در اثر ضعف عضلات زبان، لب و دهان، کلمات را نامفهوم بیان کنند. از دیگر مشکلات گفتاری می توان به دیس آرتریای انفجاری، یا گفتار تودماغی اشاره کرد که به نظر می رسد فرد دچار سرماخوردگی یا انسداد بینی شده است.

گفتاردرمانی تنها درمان دیس آرتریا است. اینکه میزان گفتار شما تا چه اندازه بهبود می یابد، به محل آسیب ناشی از ضایعات دمیلینه کننده بستگی دارد.

دیس فونیا اختلال در صدا یا مشکل در صحبت کردن است که می تواند شامل گرفتگی صدا، گفتار تند یا تغییر در زیر و بم صدا هنگام تلاش فرد برای صحبت کردن باشد. در بیماری MS، دیس فونیا غالباً بدین معناست که فرد در کنترل میزان گفتار با مشکل روبرو است، به این معنی که آنها آرامتر از حد نیاز برای شنیده شدن، یا بلندتر از میزان مناسب صحبت می کنند. دیسفونی باید از دیس فازی (Dysphasia) یا آفازی (Aphasia) متمایز شود، چرا که این دو مربوط به مشکلات درک یا ارتباط با کلمات گفتاری یا نوشتاری است.

دیس فونی نوعی دیس آرتریا محسوب میشود زیرا این بیماری ها شامل درگیری همان عضلات، ساختارها و مسیرهای عصبی ای است که در گفتار استفاده میشود. مشکلات ناشی از اختلالات گفتاری:

  • کلمات نامفهوم ناشی از عضلات ضعیف زبان، لب و دهان
  • تلفظ اشتباه کلمات
  • لحن صدای یکنواخت
  • ناتوانی در تکمیل کلمات
  • مکث طولانی بین کلمات یا هجاها

سایر افراد با درک زبان دست و پنجه نرم می کنند یا متوجه می شوند که آنها در میان جملات خود در کلمات را از یاد میبرند، یا هنگام صحبت کلمات یا هجاها را تغییر میدهند. این مشکلات احتمالاً مرتبط با علائم شناختی است و بعداً در بخش مشکلات شناختی مورد بحث قرار می گیرد.

یک گفتاردرمانگر (یا آسیب شناس گفتار و زبان) به افراد مبتلا به MS کمک می کند تا الگوهای گفتاری، فصاحت کلام و به طور کلی ارتباط شفاهی را بهبود ببخشند. درمان مشکلات گفتاری ای مانند سفتی عضلات که صحبت کردن را دشوار میکند، معمولاً می تواند با داروها انجام شود.

یک گفتار درمانگر همچنین ممکن است پیشنهاد کند:

  • ورزش هایی برای تقویت یا آرامش تارهای صوتی یا بهبود نحوه حرکت فک، زبان و لب ها
  • استراتژی های دیگری غیر از گفتار که می تواند به شما در برقراری ارتباط با دیگران کمک کند. شما ممکن است بر روی استفاده از کلمات و عبارات کوتاه تر یا روش های ساده سازی کلمات، جملات یا اصوات تمرکز کنید.
  • کنترل نفس خود را تمرین کنید تا بتواند به شما کمک کند جملات طولانی تری را با یک نفس صحبت کنید یا کلمات خاصی را با لهجه ادا کنید

راه های دیگر برای مدیریت مشکلات گفتاری:

  • هنگام تلاش برای گفتگو عجله نکنید و تحت فشار قرار نگیرید. اگر احساس راحتی می کنید، مشکل گفتاریتان ممکن است به شما کمک کند تا طرف مقابل از مشکل گفتاری شما مطلع شود.
  • سعی کنید تا جایی که امکان دارد با شخصی رو در رو صحبت کنید. حالات و حرکات صورت شما میتواند به شما کمک کند تا نظر خود را بیان کنید.
  • اگر مکالمه بیش از حد طولانی شده است، از او درخواست کنید که اگر میتوانید کمی استراحت کنید.
  • سعی کنید آرام باشید. داشتن نگرش مثبت ممکن است شما و شخص مقابل را از اضطراب درک یکدیگر راحت کند.

بلع

دیسفاژی، مشکل در بلعیدن است و میتواند در بسیاری از مبتلایان به MS رخ دهد. گرچه این اتفاق بیشتر در موارد پیشرفته بیماری رخ می دهد، اما در هر مرحله نیز ممکن است اتفاق افتد. دیسفاژی ممکن است باعث شود که فرد پس از نوشیدن مایعات سرفه کند، یا هنگام خوردن برخی غذاها – به ویژه غذاهایی که دارای بافت نرم و شکننده است – دچار خفگی شود.

برخی از علائم مشکل بلع عبارتند از:

  • سرفه یا خفگی هنگام غذا خوردن
  • احساس اینکه غذا در گلو گیر کرده است
  • عفونتهای مکرر ریه (مثل ذات الریه (Pneumonia)) که با علل دیگر غیر قابل توضیح هستند
  • درغیر اینصورت سوءتغذیه یا کم آبی بدن که با علل دیگر غیرقابل توضیح باشد

هنگامی که مشکلات بلعیدن وجود دارد، ممکن است مواد غذایی یا مایعاتی که می خورید به جای پایین آمدن در مری و ورود به داخل معده، در نای (لوله هوایی) وارد شود. مواد غذایی یا مایعات استنشاق شده با ورود به ریه ها میتوانند باعث ذات الریه یا آبسه (Abscess) شوند. از آنجا که غذا یا نوشیدنی به معده نمی رسد، ممکن است فرد در معرض سوءتغذیه یا کم آبی بدن باشد.

گفتاردرمانگر یا آسیب شناس گفتار معمولاً می تواند مشکلات بلع را درمان کند. درمان به طور معمول شامل تغییر در رژیم غذایی، موقعیت دهی سر، ورزش یا تحریکی که برای بهبود بلع طراحی شده است، میباشد. در موارد بسیار شدید که به این اقدامات پاسخ نمیدهند، لوله های تغذیه ممکن است مستقیماً به معده وارد شوند تا مایعات و تغذیه لازم را تأمین کنند.

در کنار درمان، مواردی وجود دارد که می توانید برای سهولت در بلع انجام دهید:

  • در زاویه 90 درجه و صاف بنشینید، سر خود را کمی به سمت جلو متمایل کنید.
  • روی خوردن و آشامیدن متمرکز باشید. حواس پرتی را دور نگه دارید و با دهان پر صحبت نکنید.
  • آهسته غذا میل کنید و هربار لقمه های کوچکی صرف کنید.
  • ممکن است لازم باشد برای هر لقمه غذا یا جرعه آب، چند بار بلع انجام دهید.
  • غالباً در بلع تمرکز کنید. به طور متناوب یک لقمه غذا و یک جرعه مایع مصرف کنید.
  • مایعات زیادی بنوشید تا آب کافی بدنتان را تأمین کنید.
  • اگر جویدن به علت عدم قدرت برای شما سخت است، غذاهای نرم تری میل کنید.

مهارت های حرکتی

مهارت ها یا هماهنگی حرکتی محصول مجموعه ای پیچیده از فرآیندهای شناختی و فیزیکی است. حرکات نرم، هدفمند و دقیق – چه حرکت با عضلات غیرظریف (Gross) چه عضلات ظریف (Fine) – به عملکرد هماهنگ ورودی حسی، پردازش مرکزی اطلاعات در مغز و هماهنگی با عملکردهای اجرایی مرتبه بالا در مغز – مانند اراده، انگیزه و برنامه ریزی حرکتی یک فعالیت – نیاز دارند. عملکرد یک الگوی حرکتی خاص نیز مهم است. همه این عناصر باید به صورت هماهنگ و سریع کار کنند تا حرکات پیچیده مربوط به قسمتهای مختلف بدن را امکان پذیر کنند.

مهارت حرکتی
مهارت های حرکتی غیرظریف

شامل بلند کردن سر، غلت زدن، تغییر از وضعیت خوابیده به نشسته، تعادل، خزیدن و راه رفتن است. ایجاد حرکات غیرظریف معمولاً از یک الگو پیروی میکند. به طور کلی عضلات بزرگ قبل از عضلات کوچکتر رشد می کنند، بنابراین تکامل مهارت های حرکتی غیرظریف، پایه ای برای رشد مهارت در زمینه های دیگر مانند مهارت های حرکتی ظریف است. تکامل به طور کلی از بالای بدن به سمت پایین منتقل می شود.

مهارت های حرکتی ظریف

شامل توانایی دستکاری اشیای کوچک، انتقال اشیا از دستی به دست دیگر و کارهای مختلف هماهنگی چشم و دست است. مهارت های حرکتی ظریف ممکن است شامل استفاده از حرکتی دقیق برای انجام یک کار حساس باشد، به عنوان مثال استفاده از انگشت شست و انگشت اشاره برای برداشتن اشیای کوچک، برش، رنگ آمیزی یا نوشتن. رشد مهارت های حرکتی ظریف به توسعه مهارت هایی اطلاق می شود که گروه های عضلانی کوچکتر را درگیر می کند.

یکسان دستی (Ambidexterity)

مهارت خاصی است که در آن هیچ یک از نیمه های چپ یا راست بدن بر دیگری غالب و مسلط نیست، بنابراین کارهایی که به مهارت حرکتی ظریف نیاز دارند را می توان با اندام های چپ یا راست انجام داد. متداول ترین مثال یکسان دستی توانایی نوشتن با دست چپ یا راست است، بدون اینکه هیچ یک از دو دست در این کار بهتر باشد.

اختلال عملکرد حرکتی دلایل مختلفی دارد، مانند از بین رفتن میلین سلول های عصبی حرکتی. در حالی که خستگی یا درماندگی ممکن است منجر به زوال کوتاه مدت و موقتی مهارت های حرکتی ظریف شود که به صورت لرزش قابل مشاهده است، اختلالات جدی عصبی ممکن است منجر به از دست دادن مهارت های حرکتی غیرظریف و ظریف به دلیل جلوگیری از کنترل عضلات میشود.

علائم حرکتی

علائم حرکتی باید با حرکت عضلانی هر قسمت از بدن مربوط باشد. این حرکت عضلانی به چیزی گفته می شود که تحرک و جنبش تولید می کند یا به آن اشاره دارد. به عنوان مثال، یک نورون حرکتی سلولی عصبی است که تکانه ای را به عضله منتقل می کند و باعث انقباض آن می شود. علائم حرکتی MS معمولاً شامل ضعف، کشیدن پا روی زمین، سفتی، تمایل به رها کردن وسایل، احساس سنگینی، دست و پا چلفتی بودن یا عدم هماهنگی است. این بیماری با سفتی و ضعف عضلانی همراه است که دامنه حرکات اندام را محدود می کند.

علائم مربوط به عضله اغلب در بازوها و پاها رخ می دهد و در بعضی مواقع این علائم ممکن است راه رفتن را مختل کند. اسپاستیسیتی (Spasticity)، یعنی سفت شدن غیرارادی عضله، می تواند به صورت سفتی، درد یا اسپاسم بروز کند. برخی ممکن است دچار لرزش ارادی شوند که باعث ایجاد مشکل در انجام حرکات کوچک یا پیچیده میشود و هنگام تلاش برای برداشتن، نوشتن یا بستن دکمه پیراهن متوجه لرزش دستان خود می شوند.

علائم مرتبط با عضله ممکن است شامل موارد زیر باشند:

  • از دست دادن تعادل
  • بی حسی یا حس غیرطبیعی در هر ناحیه از بدن
  • درد به دلیل اسپاسم عضلات
  • درد در بازوها یا پاها
  • اشکال در حرکت دادن دست ها یا پاها
  • اشکال در راه رفتن
  • مشکلات مربوط به هماهنگی و انجام حرکات کوچک
  • گفتار مبهم و نامفهوم
  • لرزش در یک یا چند دست یا پا
  • اسپاسم غیرقابل کنترل گروه های عضلانی (اسپاستیسیتی عضلانی)
  • ضعف در یک یا چند دست یا پا

اسپاستیسیتی

کرامپ انقباض ناگهانی، کوتاه، ناخواسته (غیرارادی) و معمولاً دردناک عضله یا گروهی از عضلات است.

کرامپ عضلانی اغلب در افراد سالم – معمولاً در افراد میانسال و مسن – رخ داده اما گاهی هم در افراد جوان اتفاق می افتد. کرامپ ها هنگام ورزش شدید یا بعد از آن اتفاق می افتند اما گاهی اوقات در هنگام استراحت رخ میدهند. بعضی از افراد در هنگام خواب کرامپ پا دارند و معمولاً عضلات ساق پا و پا را تحت تأثیر قرار میدهند و باعث می شوند که پا و انگشتان به سمت پایین خمیده شوند. اگرچه دردناک است، اما این کرامپ ها معمولاً جدی نیستند و بنابراین کرامپ های خوش خیم پا نامیده می شوند.

داشتن عضلات سفت در ساق پا دلیل شایعی برای کرامپ عضلات پا است. وقتی عضلات کشیده نشوند، شخص فعالیتی انجام ندهد یا بعضاً وقتی مایع به طور مکرر در پایین ساق جمع می شود (خیز یا ادم (Edema))، عضلات سفت می شوند.

مقادیر کم الکترولیت (مانند پتاسیم، منیزیم یا کلسیم) در خون نیز می تواند باعث کرامپ عضلات شود. سطح پایین الکترولیت ممکن است در نتیجه استفاده از برخی از داروهای ادرار آور، اعتیاد به الکل، چندین اختلال در غدد درون ریز، کمبود ویتامین D یا شرایطی باشد که باعث از دست دادن مایعات (و در نتیجه الکترولیت ها) می شود.

اسپاستیسیتی حالتی است که در آن عضلات خاصی بطور مداوم منقبض می شوند. این انقباض باعث اسپاسم و سفتی عضلات می شود و ممکن است در حرکت، گفتار و نحوه راه رفتن اختلال ایجاد کند. اسپاستیسیتی معمولاً نتیجه آسیب به بخشی از مغز یا نخاع است که حرکات ارادی را کنترل می کند.

شما ممکن است اسپاستیسیتی را یا به دلیل سفتی ای که از بین نمی رود یا حرکاتی که نمی توانید کنترل کنید، به خصوص در شب، احساس کنید. اسپاستیسیتی همچنین می تواند شما را دچار درد کند یا در مفاصل و اطراف آن و پشت کمر خود احساس سفتی کنید. احساس شما می تواند بسته به موقعیت، وضعیت بدن و میزان آرامش شما متفاوت باشد.

علائم ممکن است شامل هایپرتونیسیتی (Hypertonicity) (افزایش تون عضلانی) ، کلونوس (Clonus) (مجموعه ای از انقباضات سریع عضلانی)، رفلکس های تاندونی عمقی شدید، اسپاسم عضلات، قیچی زدن (Scissoring) (تقاطع غیرارادی پاها) و مفاصل ثابت باشد. درجه اسپاستیسیتی از سفتی عضلانی خفیف تا اسپاسم عضلانی شدید، دردناک و غیرقابل کنترل متفاوت است. اسپاستیسیتی می تواند در توان بخشی بیماران مبتلا به اختلالات خاص اختلال ایجاد کند و اغلب با فعالیت های روزمره تداخل دارد.

تقریباً همه مبتلایان به MS تحرک خود را از دست میدهند که ممکن است به صورت اختلال (کاهش) در کنترل حرکتی، ضعف عضلانی، اختلال در تعادل و اسپاستیسیتی باشد. اسپاستیسیتی یکی از علائم اصلی بیماری MS است و با ضعف، از دست دادن مهارت و ناتوانی در کنترل حرکات خاص مشخص میشود. معمولاً در پاها و تنه شدت بیشتری دارد. تحرک همچنین میتواند تحت تأثیر بسیاری از عوامل غیرفیزیکی از جمله سلامت ذهنی، شبکه های اجتماعی، خستگی و حتی هوا قرار گیرد.

علت

اسپاستیسیتی در نتیجه عدم تعادل بین سیگنال های تحریکی و مهاری از مغز و/یا نخاع رخ می دهد. سیگنال های تحریکی پیام هایی را به سلول های عصبی دیگر ارسال می کنند و آنها را به فعالیت وا میدارند، در حالی که سیگنال های مهاری شلیک سلول های عصبی را متوقف می کنند و پاسخی را سرکوب می کنند، مانند جلوگیری از تخلیه خود به خود مثانه. گمان بر این است که سیگنال های مهاری در جایی در امتداد نخاع و در داخل مغز قطع میشوند که منجر به افزایش تحریک و در نتیجه از دست رفتن تعادل می شود.

اسپاستیسیتی می تواند با دیستونی (Dystonia) بدتر شود، طوری که مشکل نه تنها افزایش تون عضلانی بلکه وضعیت های بدنی عجیب و غریب مانند چرخاندن گردن به یک طرف یا طرف دیگر است. دیستونی همچنین می تواند به تنهایی به عنوان یک اختلال حرکتی مجزا در MS وجود داشته باشد. یک یا چند عضله یا گروه عضلانی می توانند در اسپاستیسیتی یا دیستونی نقش داشته باشند. اسپاستیسیتی عضله یا سفتی بیش از حد، معمول است و ممکن است بیش از ضعف عضلانی ناتوان کننده باشد.

هنگامی که هوا خیلی گرم یا سرد باشد، وقتی دچار عفونت شده اید یا لباس تنگ می پوشید، این وضعیت ممکن است بدتر شود. همچنین می تواند در هر زمانی از بیماری (اوایل یا اواخر شروع) وجود داشته باشد و طیف علائم از خفیف تا شدید متفاوت باشد. در موارد شدید، اسپاستیسیتی حتی می تواند باعث “یخ زدگی” یک اندام در حالت خمیده شود، که به فوریت پزشکی نیاز دارد.

این مهم است که فرد دچار اسپاستیسیتی هنگام نشستن و دراز کشیدن وضعیت درستی داشته باشد تا از ثابت شدن اندام در یک موقعیت نامناسب جلوگیری کند. آنها به منظور کشیدن عضلات مبتلا، بایستی بتوانند هر روز صاف دراز بکشند. دراز کشیدن به پهلو و ایستادن نیز برای کشش عضلات در اسپاسم مفید است. وضعیت استقرار هنگام نشستن باید کاملاً متعادل و پایدار باشد. سیستم های مخصوص نشستن برای کمک به این امر وجود دارند. فرد باید مرتباً به حرکت واداشته شود تا به پوست آسیب نرسد و به تحرک مفصل کمک کند. طراحی صندلی چرخدار نیز مهم است، زیرا پشتیبانی از بالاتنه و اندام ها ضروری است.

اسپاستیسیتی بر عملکردهای بدن تأثیر می گذارد و می تواند باعث محدودیت در فعالیت و مشارکت شود، عمدتاً به دلیل تأثیر آن بر حرکت کارکردی.

پیامدهای مخرب مرتبط با اسپاستیسیتی:

  • تداخل با تحرک، توانایی ورزش و دامنه حرکت مفاصل
  • تأثیر منفی بر استقامت و مصرف انرژی
  • تداخل با فعالیت های روزمره زندگی
  • ناراحتی یا درد
  • اختلال در خواب

درمان اسپاستیسیتی ام اس

فیزیوتراپی، دارو، جراحی یا ترکیبی از این روش های درمانی می توانند اسپاستیسیتی را در هنگام ابتلا به MS کاهش دهند. برای تصمیم گیری در مورد بهترین راه برای کمک به شما، پزشکان در مورد سلامت عمومی شما و شدت علائم شما فکر می کنند. ملاحظات دیگری که باید مورد بررسی قرار بگیرند شامل میزان درد، هزینه، عوارض جانبی و … است.

درمان فیزیکی و شغلی

در بیشتر مواقع، یک فیزیوتراپیست می تواند با استفاده از یک برنامه کششی پایه ای در فیزیوتراپی، اسپاستیسیتی MS را درمان کند. هدف این است که عضلات خود را طویل کنید که این کار باید بیماری را تسکین دهد. یک متخصص کاردرمانی ممکن است ابزارهای مختلفی مانند آتل، گچ یا بریس (Braces) را برای ادامه حرکت و انعطاف پذیری شما توصیه کند. اگر فیزیوتراپی و کاردرمانی به شما کمک نمی کند، ممکن است پزشک بخواهد داروهایی را امتحان کند.

داروها

متداول ترین داروها برای درمان این بیماری شامل شل کننده های عضلانی باکلوفن (Baclofen) و تیزانیدین (Tizanidine) است. گزینه دیگر دیازپام (Diazepam) است که درصورت بیدار کردن شما توسط اسپاسم شبانه، به شما کمک میکند تا بخوابید. اگر قرص ها مؤثر نباشند، پزشک ممکن است پمپی را داخل بدن شما قرار دهد تا دارو را مستقیماً به مایع نخاع شما برساند؛ مانند پمپ باکلوفن. همچنین سم بوتولینوم (Botulinum toxin) (مانند بوتاکس) برای شل شدن عضلات قابل تجویز است.

جراحی

هنگامی که سایر درمان ها مؤثر واقع نشوند، دو نوع جراحی وجود دارد که می تواند اسپاستیسیتی را درمان کند:

ریزوتومی (Rhizotomy) که جراح در این عمل بخشی از عصب نخاعی را قطع می کند. هدف از این عمل، از بین بردن درد یا کاهش کشش عضلانی است.
تنوتومی (Tenotomy) که جراح تاندون های شدیداً محکم را از عضلات برش میدهد. بسته به سن شما ممکن است باعث شود اسپاستیسیتی کمتر اتفاق بیفتد و شدت آن کمتر شود. با گذشت زمان، ممکن است لازم باشد دوباره جراحی کنید.

این جراحی ها می توانند کمک کنند، اما معمولاً فقط در موارد شدید اسپاستیسیتی انجام میشوند و بندرت در بیماران مبتلا به MS صورت میگیرند.

مدیریت اسپاستیسیتی به صورت تیم میان رشته ای طوری که همه افراد درگیر شوند، بسیار مهم است تا بتوانند اهداف را بهتر شناسایی کرده و تنظیمات لازم را برای دستیابی به مدیریت بهینه اسپاستیستی انجام دهند. اهداف مدیریت اسپاستیسیتی باید به سمت بهبود عملکرد و راحتی باشد و پاسخ فرد به مداخلاتی مانند داروها، توان بخشی یا جراحی باید دقیقاً کنترل شود.

از دست دادن قدرت / ضعف

ضعف به از دست دادن قدرت عضلات – طوری که در آن افراد با وجود تمام تلاش خود نمی توانند عضله را به طور عادی حرکت دهند – گفته میشود. با این حال این اصطلاح اغلب در مواردی که افراد با قدرت عضلانی طبیعی برای احساس خستگی خود یا محدودیت حرکاتشان به علت درد یا سفتی مفاصل می گویند، سوءاستفاده میشود.

برای اینکه فرد به طور ارادی عضله ای را حرکت دهد (انقباض ارادی عضله)، مغز باید سیگنالی تولید کند که از مسیری به ترتیب زیر عبور کند:

  • مغز
  • سلول های عصبی در ساقه مغز و نخاع
  • از اعصاب نخاعی به عضلات (اعصاب محیطی)
  • در سراسر اتصال بین عصب و عضله (اتصال عصبی عضلانی)

همچنین میزان بافت عضلانی باید طبیعی باشد و بافت باید بتواند در پاسخ به پیام عصبی منقبض شود. بنابراین ضعف واقعی فقط زمانی حاصل میشود که یک قسمت از این مسیر (مغز، نخاع، اعصاب، عضلات یا اتصالات بین آنها) آسیب دیده یا بیمار باشد.

ضعف ممکن است به طور ناگهانی یا تدریجی ایجاد شود. ضعف ممکن است بر روی تمام عضلات بدن (ضعف منتشر) یا فقط یک قسمت از بدن تأثیر بگذارد. به عنوان مثال در اختلالات نخاعی – بسته به جایی که نخاع آسیب دیده است – ممکن است فقط در پاها باعث ضعف شود.

علائم بیمار بستگی به این دارد که کدام عضلات تحت تأثیر قرار می گیرند؛ مثلاً زمانی که ضعف عضلات قفسه سینه را تحت تأثیر قرار میدهد افراد ممکن است در تنفس مشکل داشته باشند یا وقتی ضعف بر عضلات کنترل کننده چشم چیره میشود، افراد ممکن است دوبینی داشته باشند. ضعف کامل عضلات باعث فلج می شود. بسته به علت ایجاد ضعف، افراد ممکن است علائم دیگری نیز داشته باشند. ضعف اغلب با ناهنجاری هایی در احساس مانند سوزن سوزن شدن، گزگز و بی حسی همراه است.

ضعف عضلانی در بیماری MS بسیار شایع است و می تواند در هر قسمت از بدن رخ دهد. ضعف عضلانی می تواند از قسمت های خاصی که همیشه خسته هستند یا به راحتی خسته می شوند را تا کل بدنتان درگیر کند. می توانید به راحتی در شب استراحت کنید و وقتی بیدار میشوید احساس کنید که گویی به تازگی ماراتن رفته اید یا تمام شب بیدار بوده اید. عوامل بسیاری میتوانند باعث این امر شوند اما نتیجه نهایی این است که شما از ابتدای روز به شدت خسته هستید. وقتی از قبل خسته شده اید، تحرک یا حتی ورزش بسیار دشوار میشود. فقط به یاد داشته باشید که شما باید سخت کار کنید و ادامه دهید زیرا اگر از عضلات خود استفاده نکنید، آنها را از دست میدهید.

علل ضعف

از آنجا که اختلال عملکرد در قسمت مشابهی از مسیر پیام عصبی علائم مشابهی را – بدون توجه به علت – ایجاد میکند، بسیاری از دلایل ضعف عضلانی معمولاً بر اساس محل آسیب گروه بندی مشوند. به این معنی که علل بر اساس مغز، نخاع، اعصاب محیطی، عضلات یا ارتباطات بین اعصاب و عضلات دسته بندی می گردند. با این حال برخی از اختلالات بیش از یک مکان را تحت تأثیر قرار میدهند.

علل بستگی به این دارد که ضعف منتشر باشد یا فقط عضلات خاصی را تحت تأثیر قرار دهد. شایعترین علل ضعف عمومی عبارتند از:

  • کاهش آمادگی جسمانی عمومی (تحلیل (Deconditioning))، که ممکن است در اثر بیماری و یا کاهش توده فیزیکی (فرتوتی (Frailty)) ایجاد شود؛ مانند توده عضلانی، تراکم استخوان، و توانایی قلب و ریه ها برای عملکرد به ویژه در افراد مسن.
  • از دست دادن بافت عضلانی (تحلیل رفتن یا آتروفی) به دلیل بی تحرکی طولانی مدت یا استراحت در بستر، همانطور که در بخش مراقبت های ویژه (Intensive Care Unit/ICU) رخ می دهد.
  • آسیب به اعصاب به دلیل بیماری یا جراحت شدید، مانند سوختگی شدید یا گسترده.
  • یکسری اختلالات عضلانی مشخص؛ مانند مواردی که به دلیل سطح پایین پتاسیم (هیپوکالمی (Hypokalemia))، مصرف بیش از حد الکل یا استفاده از کورتیکواستروئیدها ایجاد شده است.
  • داروهایی که برای فلج کردن عضلات استفاده می شوند، مانند داروهایی که جهت جلوگیری از حرکت افراد در حین جراحی یا هنگام استفاده از دستگاه تنفس استفاده میشوند.

شایعترین علل ضعف در عضلات خاص عبارتند از:

  • سکته های مغزی (شایع ترین علت ضعف در یک طرف بدن).
  • گیرافتادگی عصب، همانطور که در سندرم تونل کارپال (Carpal tunnel syndrome) رخ میدهد.
  • پارگی یا فتق دیسک در ستون فقرات.
  • فشار بر روی نخاع یا فشرده سازی آن، همانگونه که می تواند در نتیجه سرطان گسترش یافته به نخاع باشد.
  • MS

بسیاری از افراد وقتی ضعف را گزارش می کنند که مشکلشان در حقیقت خستگی است. دلایل عمده خستگی شامل بیماری شدید، سرطان، عفونت مزمن (مانند عفونت HIV، هپاتیت یا مونونوکلئوز)، نارسایی قلبی، کم خونی، سندرم خستگی مزمن، فیبرومیالژیا، اختلالات خلقی (مانند افسردگی) و MS است.

مدیریت ضعف

اولین قدم برای کنترل مؤثر ضعف، مشخص کردن علت احتمالی ایجاد آن است.

تحلیل عضلات در نتیجه عدم استفاده است. غالباً در بیماری MS، به دلیل خستگی، درد، عدم تعادل یا علائم دیگر، سطح فعالیت کلی فرد کاهش مییابد. کمبود فعالیت باعث ضعیف شدن عضلات تحت تأثیر MS و همچنین عضلاتی می شود که تحت تأثیر این بیماری قرار ندارند. برای این نوع ضعف، ورزش مقاومتی پیش رونده با وزنه می تواند بسیار مؤثر باشد. یک فیزیوتراپیست می تواند یک برنامه آموزش وزنه متناسب با توانایی ها و محدودیت ها را توصیه کند.

آسیب به رشته های عصبی (میلین زدایی) در نخاع و مغز که باعث تحریک عضلات می شود نیز می تواند باعث ضعف گردد. عضلات تکانه های عصبی مورد نیاز خود را برای کار کردن مؤثر دریافت نمی کنند – که اغلب منجر به کاهش مقاومت عضلات می شود. از آنجا که منشأ این نوع ضعف اختلال در هدایت عصب است، تمرین با وزنه برای تقویت عضلات آسیب دیده مؤثر نیست و حتی ممکن است احساس ضعف و خستگی را افزایش دهد. استراتژی توصیه شده، حفظ تون ماهیچه هایی است که با وجود استفاده منظم از انتقال عصبی کافی برخوردار نیستند، در حالی که برای تقویت عضلات کناری – که هدایت کافی دارند – کار می کند. یک فیزیوتراپیست می تواند برای شناسایی علل ضعف شما کار کند و راهکارهای مناسبی را برای مدیریت آنها توصیه کند.

ضعف در ساق پا، مچ پا و پا می تواند در راه رفتن اختلال ایجاد کند. استراتژی های مدیریت برای رفع مشکلات راه رفتن شامل ورزش، وسایل کمکی و دارو است. ضعف در قسمت فوقانی بدن و بازوها می تواند در فعالیت های زندگی روزمره و خودمراقبتی اختلال ایجاد کند. متخصصین کاردرمانی یا فیزیوتراپیست ها می توانند تمرینات مناسب برای بازوها و دستان شما و همچنین ابزارها و وسایلی را برای کمک به فعالیتهای داخل منزل و محل کار توصیه کنند.

با پیشرفت بیماری، بسیاری از بیماران قدرت عضلانی خود را در بازوها و پاها را از دست می دهند. ضعف عضلانی میتواند اندام های انتهایی (بازوها و پاها) را در یک طرف بدن (همی پارزی (Hemiparesis))، هر دو پا (پاراپارزیس (Paraparesis)) یا هر چهار اندام (کوادراپارزی (Quadraparesis)) درگیر کند. عضلات ناحیه آسیب دیده ممکن است سفت شوند (اسپاستیسیتی) و خود به خود منقبض گردند (اسپاسم یا کلونوس). این ضعف عضلانی می تواند از کاهش چابکی و مهارت تا فلج دست یا پا متغیر باشد. از دست دادن قدرت عضلانی نه تنها در موارد عود بیماری، بلکه همچنین به عنوان یک فرایند تدریجی و بدون بهبودی اتفاق می افتد. بسته به شدت، ممکن است یک وسیله کمکی مورد نیاز باشد.

تنفس

تنفس (Respiration) در درجه اول تحت کنترل سیستم عصبی خودمختار (Autonomic Nervous System/ANS) است که بخشی از سیستم عصبی مرکزی می باشد و عملکردهای حیاتی مانند ضربان قلب و تنفس را بدون تفکر آگاهانه کنترل میکند. MS ندرتاً بر ANS تأثیر میگذارد و بنابراین بروز مشکلات تنفسی در MS – که نتیجه مستقیم از دست دادن کنترل خودکار است – غیر معمول میباشد. اگر مشکلات تنفسی به طور ناگهانی رخ دهد، باید فوراً به پزشک یا به اورژانس مراجعه کنید، زیرا ممکن است نشان دهنده عفونت یا مشکل دیگری باشد.

ضعف عضلات تهویه کننده می تواند در اوایل بیماری شروع شود. شایعترین علت مشکلات تنفسی در بیماری MS، از دست دادن قدرت و تحمل عضلات است. همانطور که فرد می تواند ضعف عضلانی در بازو یا ساق پا را تجربه کند، ضعف میتواند در عضلات تهویه کننده قفسه سینه و شکم که در تنفس نقش دارند نیز ایجاد شود. درست مانند ضعف در سایر قسمت های بدن، ضعف عضلات تهویه کننده نیز می تواند در اوایل دوره بیماری شروع شود و با گذشت زمان به تدریج بدتر گردد.

همچنین ممکن است برخی از داروها مانند آرام بخش ها، شل کننده های عضلانی و مسکن های افیونی به مشکلات تنفسی منجر شوند و تنفس را کاهش دهند. استفاده از این داروها باید در هر کسی که سابقه ناراحتی تنفسی یا مشکلات بلع دارد با دقت کنترل شود.

تغییرات تنفسی همچنین می تواند به مشکلات دیگری منجر شود. افرادی که عضلات تهویه کننده آنها ضعیف است مجبورند برای دم و بازدم بیشتر کار کنند. این تلاش اضافی، خصوصاً برای افرادی که قبلاً مقدار قابل توجهی از خستگی ناشی از MS را تجربه کرده اند، می تواند کاملاً طاقت فرسا باشد. مشکلات تنفسی همچنین می توانند در روند تولید گفتار و صدا تداخل ایجاد کنند به طوری که انجام مکالمه یا صحبت با صدای به اندازه کافی بلند، بسیار دشوار و خسته کننده باشد.

آزمایش قدرت عضلانی

ابتدا پزشکان سعی می کنند افرادی که ضعیف هستند یا به سادگی خسته میشوند را تشخیص دهند. اگر افراد ضعیف هستند، پزشکان تعیین میکنند که آیا ضعف به اندازه کافی شدید است یا با چنان سرعتی وخیم تر میشود که تهدید کننده زندگی باشد.

در افراد مبتلا به ضعف، علائم زیر باعث نگرانی میشود:

  • ضعفی که طی چند روز یا کمتر ایجاد میشود
  • مشکل تنفسی
  • مشکل در بالا بردن سر هنگام دراز کشیدن
  • مشکل در جویدن، صحبت کردن یا بلعیدن
  • از دست دادن توانایی راه رفتن

پزشکان قدرت عضلات را با درخواست از فرد برای فشار دادن یا کشیدن یک مانع یا انجام مانورهایی که به قدرت نیاز دارد – مانند راه رفتن روی پاشنه ها و نوک پا یا بلند شدن از صندلی – آزمایش می کنند. گاهی اوقات ضعف زمانی آشکار میشود که فرد از یک اندام بیشتر از اندام دیگر استفاده می کند (به عنوان مثال، هنگام حرکت دادن بازوها حین راه رفتن یا هنگام بالا نگه داشتن بازوها با چشم بسته). دانستن اینکه کدام یک از بخش های بدن ضعیف هستند (الگوی ضعف) می تواند به پزشکان کمک کند تا مشکل را تشخیص دهند.

مثانه و روده

بیماری ام اس میتواند اعصاب مسئول اعمال غیرارادی مثانه و روده ها را درگیر کند. مبتلایان به MS اغلب یبوست و احتباس ادرار دارند. این علائم ممکن است به عوارض دیگری مانند عفونت های مثانه، کلیه یا خون منجر شود. اختلال در عملکرد مثانه یا روده در 80٪ افراد مبتلا به MS رخ می دهد.

اختلال عملکرد مثانه در بیماری MS هنگامی اتفاق می افتد که سیگنال های عصبی به مثانه و اسفنکتر ادراری (عضلات اطراف دهانه مثانه) به دلیل ضایعات نخاعی مسدود شوند یا عملکرد آنها به تأخیر بیفتد. اختلال عملکرد می تواند به دو دلیل باشد: یا مثانه اسپاستیک است بنابراین ادرار را در خود نگه نمیدارد، یا اسفنکتر اسپاستیک است و مثانه به طور کامل تخلیه نمیشود (هنگامی که اسفنکتر قرار است شل باشد تا ادرار بیرون آید، منقبض میباشد یا بالعکس).

اگر اختلال عملکرد مثانه درمان نشود، می تواند به دستگاه ادراری آسیب دائمی برساند. این اتفاق هنگامی می افتد که تخلیه ناقص مثانه و ادرار درمان نشود و در نتیجه هم عفونت دستگاه ادراری ایجاد میشود و هم سنگ از مواد معدنی تجمع یافته تشکیل میگردد. نشت مداوم ادرار می تواند منجر به تخریب پوست و عفونت شود. علاوه بر این اختلالات عملکردی مثانه اغلب باعث می شود که افراد از معاشرت و فعالیت های روزمره و عادی خود جلوگیری کنند.

علائم مثانه ممکن است به صورت های زیر پدید آیند:
تأخیر در شروع ادرار (Hesitancy)

تمایل به دفع ادرار وجود دارد، اما مدت زمان زیادی طول میکشد تا ادرار شروع به دفع کند و یا ادامه جریان ادرار مشکل است. گاهی اوقات این تلاش حتی “خشک” و بی فایده است، به این معنی که هیچ ادراری آزاد نمیشود.

فوریت دفع ادرار (Urgency)

فرد به طور ناگهانی و شدید نیاز به دفع ادرار پیدا می کند و ممکن است با یک احساس ناراحت کننده “پُری” در مثانه همراه باشد.

تکرر ادرار (Frequency)

نیاز به دفع ادرار خیلی بیشتر از حد معمول است. این اختلال اغلب در شب اتفاق می افتد و باعث اختلالات خواب میشود.

بی اختیاری ادرار (Incontinence)

این اختلال یا میتواند مانند یک تمایل ناگهانی به دفع ادرار احساس شود؛ طوری که قبل از اینکه شانسی برای واکنش داشته باشد جریان ادرار شروع میشود، یا ادرار قطره قطره بریزد (Dribbling) یا بدون هیچ هشدار و احساسی ادرار نشت کند.

علائم روده معمولاً به صورت یبوست بروز میکند، اگرچه اسهال و بی اختیاری مدفوع نیز ممکن است رخ دهد. بسیاری از این نوع علائم را می توان با داروها، همراه با تغییر در رژیم غذایی، مصرف مایعات و عادات، مدیریت کرد. اختلال عملکرد تقریباً در دو سوم بیماران در طی دوره بیماری رخ می دهد.

اختلالات حرکتی / آتاکسی راه رفتن

آتاکسی (Gait ataxia) اساساً یک اختلالی از جنس عدم هماهنگی عضلات است، که نتیجه ضعف عضلانی یا از دست دادن تون عضله یا پیدایش حرکات غیرطبیعی عضله نیست. در تعریف آتاکسی، این فرض به طور تلویحی وجود دارد که قدرت عضلات برای ایجاد ناهماهنگی عضلانی مختل نشده یا به اندازه کافی مختل نشده است. کسانی که دچار آتاکسی هستند، در دقت و سازماندهی اعمال ارادی عضلات مشکل دارند که نتیجه آن حرکات ناهماهنگی در تنه و/یا اندام ها است. این عدم هماهنگی شامل بی نظمی در ریتم، سرعت و دامنه حرکات ارادی است که باعث می شود حرکات ارادی تند (Jerky) و نامنظم شوند.

پلاک یا اسکار در مخچه، ساقه مغز، عقده های قاعده ای یا در مناطق دیگری زیر قشر مغز (مناطق زیرقشری) علت اختلالات حرکتی MS است.

اختلالات راه رفتن مخچه شامل اختلالات در حالت و نحوه راه رفتن است. آتاکسی ممکن است در درجه اول تنه (آتاکسی تنه ای (Truncal ataxia)) را درگیر کند و فرد نتواند بدون پشتیبان بنشیند یا بایستد (آستازی (Astasia))؛ آتاکسی تنه ای معمولاً به دلیل بیماری در قسمت میانی مخچه است و ممکن است آتاکسی اندام همراه با آن – که به دلیل بیماری در قسمت خارجی نیمکره مخچه است – وجود نداشته باشد. ناهماهنگی در راه رفتن (آتاکسی راه رفتن) به حدی شدید است که فرد قادر به راه رفتن نیست، آبازیا (Abasia) نامیده می شود و اصطلاح آستازیا-آبازیا (Astasia-abasia) هنگامی به کار میرود که تعادل افراد به حدی مختل شده که نمیتواند تعادل خود را هنگام نشستن یا راه رفتن حفظ کنند. عدم هماهنگی مداوم دستگاه عضلانی در آتاکسی تنه ای ممکن است باعث ایجاد کجی بدن، کجی لگن یا کجی سر شود.

در بسیاری از اختلالات حرکتی هنگامی که عضلات کشیده هستند، تون آنها به صورت غیرطبیعی افزایش می یابد. در MS، این مورد می تواند به دلیل آسیب در راه های حرکتی یا ضایعه در نورون های حرکتی فوقانی باشد. این اختلال می تواند منجر به “راه رفتن قیچی وار (Scissoring gait)” شود که زانوها و ران های بیماران MS به طور پی در پی مانند باز و بسته شدن قیچی، با هم تقاطع میکنند.

پیاده روی فی نفسه مجموعه پیچیده ای از حرکات است. موارد زیادی وجود دارد که ممکن است اشتباه شود؛ مانند از بین رفتن تعادل ایستادن فرد، اشکال در مستقیم راه رفتن و اختلال در ریتم راه رفتن در اثر تاب خوردن پهلو به پهلو یا عقب و جلو. از بین رفتن میلین راه های عصبی ای که با تون عضلانی درگیر هستند منجر به راه رفتن قیچی وار میشود که در بالا توضیح داده شد. ضعف عضلانی می تواند تمام نقایص غیرارادی و ارادی حرکت عضلات را پیچیده کرده و راه رفتن را بیش از پیش مختل کند.

عدم حرکت (آکنینزی (Akinesia) یا انجماد)، حرکت آهسته (برادیکینزی (Bradykinesia))، لرزش در حال استراحت و سفتی همچنین میتواند در مجموعه ای از حرکت های غیرطبیعی در MS – مانند تمام جنبه های بیماری پارکینسون (Parkinson’s disease/PD) – خود را نمایان کند؛ اما به طور معمول به عنوان یک مشکل در طیف اختلالات حرکتی MS، نه به عنوان یک بیماری اضافی مانند بیماری پارکینسون، در نظر گرفته میشود.

بیشتر اختلالات حرکتی – چه اختلالات حرکتی عمومی چه اختلالات حرکتی بیماری MS – به طور کلی در هنگام خواب از بین می روند. سندرم پای بی قرار (Restless Leg Syndrome) و حرکات دوره ای پا (Peridoc Leg Movements) که گاهی اوقات مرتبط با بیماری MS هستند، میتوانند جزو استثنائات باشند. این اختلالات می توانند به دلیل بیدار کردن فرد هنگام پرتاب پا، خواب وی را مختل کرده و منجر به خستگی روزانه شوند.

ام اس پیشرونده اولیه

اکثریت قریب به اتفاق کسانی که در نهایت مبتلا به MS پیشرونده اولیه (Primary Progressive MS/PPMS) تشخیص داده میشوند، متوجه میشوند که در راه رفتن دچار مشکل هستند که به تدریج بدتر میشود. با این حال اولین علائم برخی از افراد با PPMS لرزش – که به آهستگی بدتر میشود – و مشکلات در تعادل است.

یکی از تظاهرات PPMS، بدتر شدن توانایی راه رفتن است. این اختلال با اختلاف متداول ترین علامت مربوط به PPMS است، طوری که حدود 80 تا 85٪ از بیماران مبتلا به PPMS این علائم را تجربه می کنند. این اختلال که میلوپاتی پیشرونده (Progressive Myelopathy) نیز نامیده میشود، شامل موارد زیر است:

لرزش ارادی شدید، عدم توانایی در انجام حرکات کوچک به طور دقیق به دلیل لرزش یا ارتعاش دست ها.
هیپوتونی (Hypotonia)، از دست دادن تون عضله.
دیسمتری (Dysmetria)، عدم توانایی در هماهنگی حرکات، که به صورت “تخمین بیش از حد فاصله (Overshooting)” (هایپرمتریا (Hypermetria)) یا “تخمین کمتر از حد فاصله (Undershooting)” (هایپومتریا (Hypometria)) در موقعیت مورد نظر دست، بازو یا پا نشان داده میشود.
دیس دیادوكوكینزی (Dysdiadochokinesia)، كه ناتوانی در انجام حرکات تناوبی و سریع است.
راه رفتنی که به طور فزاینده ای اسپاستیک میشود (پاراپارزیس اسپاستیک)، با سفت شدن پاها که ایجاد لنگش و یا حرکات پرتابی ریتمیک میکند.
همی پارزی اسپاستیک، به گونه ای که ضعف یا عدم توانایی حرکت در یک طرف بدن (بازوها یا پاها) و/یا عدم توانایی نگه داشتن اشیاء در آن طرف وجود دارد.
آتاکسی راه رفتن، نوعی راه رفتن گیج کننده.
دست و پا چلفتی بودن، کشیدن پاها بر روی زمین و سفتی آنها.
خستگی مرتبط با ورزش، یعنی افراد بدون استراحت قادر به راه رفتن طولانی نیستند.
افتادن و زمین خوردن.

در کسانی که این نوع علائم را دارند، اسکن MRI از مغز آنها ضایعات کم (در صورت وجود) و ضایعات تقویت شده با گادولینیوم (Gadolinium-enhancing) اندکی را نشان میدهد. با این حال اسکن MRI از ستون فقرات آنها اغلب آتروفی را نشان می دهد، که در نتیجه از دست دادن و آسیب آکسون و سلول های الیگودنروسیت (Oligodendrocyte) است.

راه رفتن

بسیاری از مبتلایان به MS در راه رفتن (Walking) – که اصطلاح رسمی تر Gait برای آن نیز به کار میرود – دچار مشکل می شوند. مطالعات نشان میدهند که نیمی از مبتلایان به MS عودکننده-بهبودیابنده (Relapsing-Remitting MS/RRMS) طی 15 سال پس از تشخیص خود به کمک در پیاده روی نیاز دارند. مشکلات راه رفتن در بیماری MS توسط عوامل مختلفی مانند خستگی ایجاد میشود. آسیب MS به مسیرهای عصبی ممکن است هماهنگی را مختل کرده و/یا باعث ضعف، تعادل نامناسب، بی حسی یا اسپاستیسیتی شود. نگرانی در مورد زمین خوردن و تأثیر عاطفی ای که معلول بودن در میان جامعه ایجاد میکند، باعث مشکلاتی نیز میگردد.

ضعف عضلانی به وضوح در راه رفتن تداخل ایجاد میکند. آسیب به نورون ها (Neurons) (سلول های عصبی) میتواند یک گروه عضلانی خاص یا گروه های عضلانی متعددی را تحت تأثیر قرار دهد، بنابراین آنها دیگر به ورودی سیستم عصبی – که به طور معمول عمل راه رفتن را هدایت میکند – پاسخ نمیدهند. ضعف عضلانی ای که در راه رفتن تداخل ایجاد می کند همان خستگی MS نیست، اما خستگی MS می تواند مشکلات راه رفتن را بدتر کند. از آنجا که خستگی در بیماری MS بسیار شایع است، ارزیابی شامل کاوش و تحقیق در این مشکلات است. توصیه می شود برای کنترل خستگی و ضعف عضلانی از کمک حرکتی استفاده کنید.

بسیاری از افراد در حالی که از داروی کمکی استفاده می کنند به راه رفتن و تلاش برای بهبود آن ادامه میدهند. آنها دریافتند که وسایل کمکی به آنها امکان می دهد بدون اینکه تمام ذخایر انرژی خود را تخلیه کنند، به مکانی که می خواهند بروند. این ایده در ابتدا برای بسیاری از افراد جذاب نیست زیرا عصا معمولاً “ضعیف بودن” را نشان می دهد و صندلی چرخدار یا اسکوتر می گوید که MS “برنده شده است !”. اکثریت مبتلایان به MS که از فناوری کمکی مناسب استفاده میکنند نهایتاً دیدگاه بسیار متفاوتی دارند. آنها تشخیص میدهند که یک بریس (Brace) یا عصا به آنها امکان می دهد با اطمینان راه بروند و صندلی چرخدار یا اسکوتر ایمنی، سرعت و امنیت را فراهم می کند و باعث صرفه جویی در انرژی برای موارد مهمتر میشود.

در حال حاضر مبتلایان به مشکلات راه رفتن MS از طریق فیزیوتراپی، ورزش، دارو و فناوری کمکی، فعال و مستقل هستند. روش های جدید برای جلوگیری از خسارات دائمی و بهبود فناوری هایی که خسارات را جبران میکنند، در دست توسعه است.

انواع مختلفی از “راه رفتن” مرتبط با MS و بسیاری از بیماری ها وجود دارد. شباهت همه آنها در این واقعیت است که همگی می توانند درجه ای از سختی در راه رفتن را ایجاد کنند؛ درجه ای که به بیماری، شدت و محل بستگی دارد.

انواع راه رفتن مرتبط با MS

آتاکسی حسی (Sensory ataxia)یک راه رفتن نامنظم، نامطمئن و با کوبیدن پا بر روی زمین. پاها از هم دور نگه داشته می شوند و یا زمین یا پاها تحت نظر قرار می گیرند زیرا اطلاعی از موقعیت اندام تحتانی وجود ندارد. این راه رفتن در اثر قطع رشته های عصبی آوران ایجاد می شود.
قیچی وار (Scissor)پاها کمی از ناحیه باسن و زانو خم می شود و حالت خمیده ای به شما میدهد، در حالی که زانوها و ران ها با حرکتی شبیه قیچی به هم برخورد میکنند یا از هم عبور می کنند (تقاطع میکنند).
اسپاستیک (Spastic)راه رفتن آهسته و با کشیدن پا بر روی زمین که در آن به نظر میرسد بیمار در آب راه میرود. حرکات زانو و ران محدود شده است. همچنین به عنوان فلج خزنده (Creeping palsy) نامیده می شود.
پله ای (Steppage)پای در حال بالاآمدن – که افتادگی دارد – ارتفاع گرفته تا انگشتان پا از زمین فاصله بگیرند.

انواع مختلف راه رفتن شامل:

بدون درد (Antalgic)لنگ زدن پا برای جلوگیری از درد در ساختار های تحمل کننده وزن بدن، همراه با یک ایستادن بسیار کوتاه.
آتاکسی (Ataxic)راه رفتن ناپایدار و ناهماهنگ، اعمال یک پایه عریض و پایی که به سمت بیرون پرتاب شده است.
مخچه ای (Cerebellar)راه رفتن ناپایدار و نامنظم که با قدم های کوتاه و تلوتلو خوردن از یک طرف به طرف دیگر مشخص میشود.
با قدم های دوگانه (Double-step)تفاوت محسوس در طول یا زمان قدم های متناوب.
تندپیمایی (Festinating)مشخصه آن سفتی، کشیدن پا بر روی زمین و عجله غیرارادی در راه رفتن است. قسمت فوقانی بدن جلوتر از قسمت تحتانی پیش میرود. این بیماری با فلج آژیتان (Paralysis agitans) و سندرم پارکینسون پست انسفالیتیک (Postencephalitic Parkinson’s syndrome) همراه است.
هلیکوپاد (Helicopod)پا، مانند برخی از اختلالات تبدیلی (Conversion disorders)، حرکت نیم دایره ای انجام میدهد.
کشیدن لگن (Hip extensor)نوعی راه رفتن که در آن ابتدا پاشنه پا به زمین برخورد کرده، سپس مفصل ران-لگن به جلو حرکت میکند و در آخر تنه و لگن به عقب میروند. 
میوپاتیک (Myopathic)حرکت تناوبی شدید قسمت جانبی تنه همراه با ارتفاع گرفتن شدید لگن.
چهارقلو (Quadriceps)هر گام پای آسیب دیده با کشیده شدن بیش از حد مفصل زانو و تلوتلو خوردن تنه به سمت جلو همراه است.
پیش راننده (Propulsive)یک حالت خمیده و سفت و سخت، با سر و گردنی که به سمت جلو خم شده.
تلوتلو خوردن (Staggering)تلوتلو خوردن، همراه با عدم تعادل و راه  رفتن بر روی نوک پا که در آن به نظر میرسد فرد ممکن است عقب بیفتد یا تعادل خود را از دست بدهد. این نوع راه رفتن با مسمومیت با الکل و باربیتورات (Barbiturates) مرتبط است.
لکنتی (Stuttering)نوعی راه رفتن مشابه با تردید داشتن که شبیه لکنت داشتن است.
اردکی (Waddling)تناوب شدید حرکات جانبی تنه، با ارتفاع گرفتن شدید لگن، که شبیه راه رفتن اردک است. مشخصه دیستروفی عضلانی پیشرونده (Progressive muscular dystrophy) است.

افتادگی پا و راه رفتن پله ای (Foot drop)

افتادن پا نوعی اختلال غیرعادی عصبی-عضلانی (اعصاب و عضلات) است که باعث ضعف یا فلج و متعاقباً ناتوانی در بالا بردن قسمت جلویی پا میشود. در نتیجه افرادی که دچار افتادگی پا میشوند، انگشتان پا را در امتداد زمین میکشند یا زانوها را خم می کنند تا پای خود را بالاتر از حد معمول بلند کنند و از ایجاد خراش جلوگیری شود، که این امر باعث ایجاد راه رفتن پله ای (Steppage gait) یا راه رفتن با افتادگی پا (Footdrop gait) می شود. افتادگی پا می تواند یک طرفه (یک پا را تحت تأثیر قرار دهد) یا دو طرفه باشد (هر دو پا را تحت تأثیر قرار دهد). افتادن پا نشانه ای از یک مشکل زمینه ای است و بسته به علت آن موقتی یا دائمی میباشد.

افتادگی پا بیشتر با عدم توانایی در نشانه گرفتن انگشتان پا به سمت بدن (خم شدن پا به سمت بالا (Dorsiflexion)) یا حرکت پا در مچ پا به سمت داخل یا خارج مشخص میشود. درد، ضعف و بی حسی ممکن است همراه با از دست دادن عملکرد باشد. پیاده روی به دلیل عدم توانایی کنترل پا در مچ پا به یک چالش تبدیل میشود. ممکن است پا آویزان به نظر برسد و هنگام راه رفتن پا و انگشتان را بکشید. برای جلوگیری از سکندری خوردن، افراد مبتلا به افتادگی پا ممکن است به طور معمول باسن خود را بالاتر از حد طبیعی بلند کنند – که به حالت راه رفتن پله ای ظاهر می شود – و بنابراین به نظر میرسد که آنها در حال بالارفتن از یک پله هستند.

در بیماری MS، افتادن پا به این دلیل اتفاق میافتد که پیام مغزی “بلند کردن” به انتهای پا نمیرسد. خود پا مشکلی ندارد، فقط در انتظار فرمان است. یک روش ساده برای بررسی وجود هرگونه قرارگیری غیرطبیعی پا در هنگام راه رفتن، دیدن کف کفش برای وجود هرگونه الگوی سایش غیرطبیعی مانند فرسوده شدن یا خراشیده شدن نوک جلوی آن است.

گزینه های درمانی شامل موارد زیر است:

  • فیزیوتراپی می تواند به تقویت عضلات و بهبود توانایی راه رفتن (الگوی راه رفتن) کمک کند.
  • بریس هایی مانند اورتز مچ پا-پا (Foot-ankle orthosis) می تواند از افتادن انگشت و بنابراین از سکندری خوردن شما جلوگیری کند. بیشتر بریس ها با نگه داشتن مچ پا و پا در یک حالت خم شده این کار را انجام میدهند.
  • تحریک الکتریکی عملکردی که شامل پوشیدن دستگاهی در نزدیکی زانو است که جریان الکتریکی را برای تحریک عصب و در نتیجه عضله مورد نیاز برای بلند کردن قسمت جلوی پا ارائه میدهد. این تحریک زمانبندی شده تا در مرحله نوسانی راه رفتن پا را بلند کند و از افتادن یا کشیده شدن آن جلوگیری کند.

تشخیص اختلالات راه رفتن

شیوه راه رفتن فرد میتواند اختلالات مربوط به سیستم های حرکتی، حسی، بینایی، دهلیزی (Vestibular)، مخچه ای، شناختی، روانی و اسکلتی-عضلانی را نشان دهد. به عنوان مثال افراد در مراحل انتهایی آلزایمر اغلب “کاهش راه رفتن” دارند، به این معنی که توانایی آنها در هنگام راه رفتن همانند بلند کردن پا از بین رفته است.

برای تشخیص اختلال در راه رفتن، متخصص مغز و اعصاب باید سابقه پزشکی شما را بررسی کند و یک معاینه فیزیکی و عصبی کامل – که شامل ارزیابی نحوه راه رفتن شما باشد – انجام دهد. آنها باید شما را مجبور کنند که در یک راهرو راه بروید یا از پله ها بالا بروید تا ویژگی های خاص راه رفتن شما را مشاهده کند:

  • حالت ایستادن، وضعیت و پایه (پهن یا باریک)
  • شروع راه رفتن (شامل عدم توانایی یا تردید در شروع)
  • سرعت راه رفتن، طول گام، ارتفاع گام، ارتفاع پا در مرحله تاب خوردن (Foot clearance)
  • تداوم، تقارن یا انحراف از مسیر
  • نوسان تنه یا تاب خوردن بازو
  • حرکات غیرارادی (لرزش، کره (Chorea)، دیستونی (Dystonia))
  • قابلیت چرخش
  • توانایی راه رفتن روی پاشنه پا و انگشتان پا و چمباتمه زدن
  • قابلیت بلند شدن از روی صندلی (بدون استفاده از بازوها)

علائم هماهنگی و تعادل

از دست دادن ساده هماهنگی (آتاکسی) یا تحرک می تواند یکی از ناامیدکننده ترین جنبه های بیماری MS باشد. تغییر از توانایی انجام کارهای بسیار زیاد تا محدود شدن، امری است که پذیرفتن آن دشوار میباشد. از بین بردن استقلال فرد توسط محدودیت های خود می تواند چالشی باشد که بر آن غلبه کند. مبتلایان به لرزش در MS غالباً تلوتلو میخورند.

مخچه تمام حرکات بدن را کنترل و تصحیح می کند بنابراین وقتی آسیب دیده باشد، می تواند منجر به تعادل یا هماهنگی افتضاحی شود. این اختلال حتی می تواند باعث دشواری در گرفتن اشیای کوچک، نوشتن خوانا یا ثابت نگه داشتن دست گردد. به طور متداول هنگام عبور از یک اتاق تعادل خود را از دست میدهید، گویی اینکه مست هستید.

مشکلات تعادل و هماهنگی می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • از دست دادن تعادل
  • لرزش
  • راه رفتن ناپایدار (آتاکسی)
  • گیجی سر (سرگیجه)
  • دست و پا چلفتی شدن
  • عدم هماهنگی
  • ضعف – که در درجه اول روی پاها و راه رفتن تأثیر میگذارد.

آتاکسی

آتاکسی نوعی عدم هماهنگی است که به دلیل اختلال در عملکرد ورودی های عصب حسی، خروجی های عصب حرکتی یا پردازش آنها ایجاد میشود و نتیجه ای از ضعف عضلانی نیست. آتاکسی غالباً به عدم ثبات در راه رفتن اطلاق میشود اما به عدم هماهنگی و اختلال عملکرد بالاتنه در حرکات چشم و گفتار نیز اشاره دارد.

آتاکسی در بیماری MS شایع است اما در چندین بیماری دیگر از جمله پلی نوروپاتی دیابتی (Diabetic polyneuropathy)، میلیت عرضی حاد (Acute transverse myelitis)، میلوپاتی واکوئلی (Vacuolar myelopathy)، فشردگی تومور یا طناب نخاعی (Tumor or cord compression) و انواع ارثی آتاکسی دیده میشود.

سه نوع آتاکسی وجود دارد که همه آنها در MS دیده میشوند: مخچه ای، دهلیزی و عمقی (Proprioceptive) (حسی).

آتاکسی مخچه ای

آتاکسی مخچه نشان دهنده آتاکسی ناشی از اختلال در عملکرد مخچه است. این امر به دلیل ضایعاتی در مخچه یا قسمتهایی از مغز است که به آن متصل می شوند؛ مانند پایه های مخچه ای (Cerebellar peduncles)، پل مغزی یا هسته قرمز. این امر باعث انواع مختلفی از نقص های عصبی ابتدایی مانند هیپوتونی آنتاگونیست (Antagonist hypotonia)، آسینرژی (Asynergy)، دیسمتری، دیس کرونومتری (Dyschronometria) و دیس دیادوکوکوینزی میشود. این که این ناهنجاری ها چگونه و از کجا آشکار می شوند بستگی به این دارد که کدام ساختار مخچه ای آسیب دیده است و اینکه آیا ضایعه دو طرفه است یا یک طرفه. از آنجا که مخچه وظیفه همگام سازی حرکت ارادی عضلات در سراسر بدن را بر عهده دارد، این امر میتواند باعث شود که حرکت از هماهنگی خارج گردد.

آتاکسی مخچه ای میتواند منجر به موارد زیر شود:

  • آتاکسی راه رفتن – راه رفتن ناهماهنگ
  • نیستاگموس (Nystagmus) – حرکات ناخوشایند چشم
  • هیپوتونی – ناتوانی در حفظ وضعیت ثابت بدن
  • دیس دیادوکووکینزی – عدم توانایی در حفظ ریتم ثابت
  • لرزش ارادی – لرزش هنگام تلاش برای حرکات ظریف
  • دیس آرتریا (Dysarthria) – ناتوانی در هماهنگی عضلات گفتاری
  • دیس متری – کاهش کنترل دامنه حرکتی مانند تخمین فاصله بیش از حد یا کمتر از حد

آتاکسی دهلیزی

آتاکسی دهلیزی یعنی آتاکسی به دلیل اختلال در عملکرد سیستم دهلیزی که در موارد حاد و یک طرفه با سرگیجه شدید، حالت تهوع و استفراغ همراه است. در مواردی با شروع آهسته، دو طرفه و مزمن اختلالات دهلیزی، این تظاهرات مشخص ممکن است وجود نداشته باشد و اختلال در تعادل ممکن است تنها تظاهر بیماری باشد.

در بیماری MS، آتاکسی دهلیزی باعث ضایعاتی در ساقه مغز و هسته های دهلیزی میشود. در سایر بیماری ها، این اختلال میتواند در نتیجه آسیب به عصب مغزی هشتم – که از اندام های تعادل گوش داخلی منشأ میگیرد – باشد.

آتاکسی دهلیزی می تواند منجر به موارد زیر شود:

  • از دست دادن تعادل
  • سرگیجه – گیجی سر، حالت تهوع و استفراغ
  • نیستاگموس – حرکات ناخوشایند چشم

آتاکسی حسی (عمقی)

آتاکسی حسی یعنی آتاکسی به دلیل از بین رفتن حس عمقی (حس موقعیت مفصل و اجزای بدن) است که به طور کلی به اختلال عملکرد ستون های پشتی نخاع مربوط است، زیرا آنها اطلاعات حس عمقی را به مغز منتقل می کنند. در بعضی موارد علت آن ممکن است اختلال در عملکرد قسمتهای مختلف مغزی – که این اطلاعات را دریافت میکنند – باشد؛ مانند مخچه، تالاموس و لوب های آهیانه ای.

آتاکسی حسی با نوعی راه رفتن ناپایدار “لگدمال” با ضربه های شدید پاشنه پا، و همچنین بی ثباتی وضعیتی بدن نمایان میشود که به طور مشخص هنگامی که کمبود ورودی حس عمقی با ورودی بینایی قابل جبران نیست، مثلاً در محیط های کم نور، بدتر میشود. این اشکال از اختلال عملکرد ورودی های عصبی سنجش موقعیت (حس عمقی) است؛ بدین معنی که مغز از نظر موقعیت اندام اشتباه میکند.

آتاکسی حسی منجر به موارد زیر میشود:

  • از دست دادن حس موقعیت – جایی که دست و پا هستند.
  • عدم توانایی در تشخیص ارتعاشات
  • نشانه رومبرگ (Romberg’s sign) – وضعیت ایستادن ناپایدار

تعادل و سرگیجه

اختلالات راه رفتن و تعادل در بیماری MS شایع است. مشکلات تعادل بدون سرگیجه ممکن است پایدارتر باشد و باعث شود فرد متزلزل شود یا تلوتلو بخورد. مشکلات تعادل ممکن است در نتیجه آسیب مستقیم به مرکز تعادل مغز – معمولاً در مخچه – باشد یا ممکن است در نتیجه سایر مشکلات مرتبط با MS مانند اختلالات بینایی، سرگیجه، گیجی سر، از دست دادن حس، اسپاستیسیتی عضلانی یا ضعف عضلانی باشد.

گیجی سر احساس سبکی سر یا غش کردن را نشان میدهد. سرگیجه احساس چرخش محیط اطراف فرد یا حرکت زمین به سمت اوست. سرگیجه در بعضی موارد حتی می تواند احساس حالت تهوع ایجاد کند، مثل اینکه فرد دچار بیماری حرکت (Motion sickness) شده است.

سرگیجه یک علامت نسبتاً رایج بیماری MS است و گاهی اوقات در حدود 20٪ از افراد مبتلا به MS رخ میدهد. این یک احساس حاد و ناراحت کننده است و باعث می شود افراد مبتلا به آن در حین جابجایی کمی ناپایدار و عصبی شوند. یک علامت دائمی نیست و حتی ممکن است ضایعه یا التهاب جدید را نشان ندهد، زیرا سرگیجه می تواند دلیلی غیر از MS داشته باشد.

این علائم به دلیل ضایعات در مسیرهای پیچیده ای است که هماهنگی ورودی های دیداری، فضایی و سایر ورودی های مغز را برای تولید و حفظ تعادل انجام میدهد.

سرگیجه می تواند به دلیل ضایعاتی در مخچه ایجاد شود. همچنین می تواند در نتیجه آسیب به اعصاب کنترل کننده عملکرد دهلیز گوش (عصب مغزی هشتم) در ساقه مغز باشد. با این حال به نظر میرسد که یک علت بسیار شایع آن در مبتلایان به MS سرگیجه وضعیتی حمله ای خوشخیم (Benign paroxysmal positional vertigo/BPPV) است، و نه میلین زدایی. بدان معنی که صرف ابتلا به MS، لزوماً به این معنی نیست که سرگیجه نتیجه مستقیم فرآیند بیماری MS است. BPPV اغلب بدون دارو قابل درمان است و عود بیماری یا افزایش فعالیت بیماری را نشان نمیدهد.

سرگیجه همچنین می تواند با برخی از داروهای تجویز شده برای علائم MS – مانند داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای (Tricyclic antidepressants) برای درد نوروپاتیک یا باکلوفن برای اسپاستیسیتی – بدتر شود، زیرا این داروها می توانند گیجی سر را ایجاد کنند.

روش های شایع برای بهبود تعادل
توانبخشی دهلیزی

تمرینات و تکنیک هایی که برای القای دوره های کوتاه فقدان تعادل – برای اینکه به شما یاد دهند به آن عادت کنید – طراحی شده اند. تمرینات ممکن است شامل حرکات چشم یا سر، انحراف یا از بین بردن ورودی بینایی و تغییر یا جا به جایی در سطوح تحمل کننده وزن بدن باشد.

تکنیک های جبرانی

این تکنیک ها ممکن است به سادگی استفاده از نرده روی پله ها یا اطمینان از استراحت کافی در صورتی در هنگام خستگی متمایل به از دست دادن تعادل خود باشید، باشند. کمک هایی مانند عصا، بریس یا واکر (Walker) باشد. این کمک ها ظاهر شخصی شما را بهبود می بخشد و ایمنی را افزایش می دهند، زیرا مشکلات تعادل میتواند منجر به لغزش و سقوط شود.

مدیریت علائم

اسپاستیسیتی یا خستگی ممکن است به طور غیر مستقیم تعادل را تحت تأثیر قرار دهد. این شرایط را می توان علاوه بر فیزیوتراپی و کار درمانی، با داروها نیز مدیریت کرد.

تست هماهنگی، تعادل و راه رفتن:

هماهنگی و راه رفتن نیاز به ادغام پیام های اعصاب حسی و حرکتی توسط مغز و نخاع دارد. برای آزمایش این توانایی ها، پزشکان از فرد می خواهند که در یک خط مستقیم راه برود و یک پا را جلوی دیگری قرار دهد. آنها از فرد می خواهند تا با استفاده از انگشت اشاره، انگشت پزشک و سپس بینی خودش را لمس کند و سپس این فرآیند را به سرعت تکرار کند. ممکن است از فرد خواسته شود این اقدامات را ابتدا با چشم باز و سپس با چشم بسته انجام دهد.

در آزمایش رومبرگ فرد بدون اینکه تعادل خود را از دست دهد، هر دو پا را در نزدیکترین حالت ممکن کنار هم قرار داده است. سپس چشم بسته می شود. اگر تعادل از بین برود یعنی اطلاعات مربوط به وضعیت قرارگیری از پاها – معمولاً به دلیل آسیب دیدگی اعصاب یا نخاع – به مغز نمیرسد.

لرزش و نوسان

لرزش حرکتی غیرعمدی و ریتمیک عضلانی است که شامل حرکات رفت و برگشت (نوسانات) یک یا چند قسمت از بدن میباشد. این نوع از حرکات، شایع ترین نوع در میان تمام حرکات غیرارادی است و می تواند بر روی دست ها، بازوها، سر، صورت، صدا، تنه و پاها تأثیر بگذارد. بیشتر لرزش ها در دست ها اتفاق می افتد. در بعضی از افراد، لرزش علامت یک اختلال عصبی است یا به عنوان عارضه جانبی داروهای خاصی ظاهر میشود. با این حال رایج ترین شکل لرزش در افراد عمدتاً سالم رخ می دهد. اگرچه لرزش تهدید کننده حیات نیست، اما ممکن است برای برخی از افراد خجالت آور باشد و انجام کارهای روزمره را دشوارتر کند.

لرزش به طور کلی به دلیل مشکلاتی در قسمت هایی از مغز ایجاد میشود که ماهیچه ها را در سراسر بدن یا در نواحی خاصی مانند دست کنترل می کند. اختلالات عصبی یا شرایطی که می تواند لرزش ایجاد کند شامل MS، سکته مغزی، آسیب تروماتیک مغز (Traumatic brain injury/TBI) و بیماری های نورودژنراتیو (Neurodegenerative dieases) است که به قسمت هایی از ساقه مغز یا مخچه آسیب می رساند و یا از بین میبرد. دلایل دیگر شامل استفاده از برخی داروها، سوءمصرف یا ترک الکل، مسمومیت با جیوه، پرکاری تیروئید یا نارسایی کبدی است. برخی از انواع لرزش به طور ارثی در خانواده ها وجود دارد، در حالی که برخی دیگر علت مشخصی ندارند.

لرزش بالینی را می توان به لرزش فیزیولوژیک، لرزش فیزیولوژیک تقویت شده، سندرم لرزش اساسی (Essential tremor/ET) (از جمله ET کلاسیک، لرزش ارتوستاتیک (Orthostatic) اولیه و لرزش مخصوص به کار و موقعیت)، لرزش دیستونی، لرزش پارکینسون، لرزش مخچه ای، (اغلب مرتبط با MS)، لرزش هولمز (Holmes’ tremor) (لرزش روبرال (Rubral tremor))، لرزش کامی، لرزش نوروپاتیک، لرزش سمی یا ناشی از دارو و لرزش روان زاد (Psychogenic) اشاره کرد.

لرزش برای اکثر کسانی که به آن مبتلا هستند، بسیار آزاردهنده است و حتی ممکن است شرم آور باشد. با این حال درصد کمی از مردم ممکن است لرزش چنان شدیدی را تجربه کنند که انجام کارهای ضروری مانند غذا خوردن، آشامیدن یا لباس پوشیدن غیرممکن شود. بسیاری از افراد مبتلا به MS نوعی لرزش را تجربه می کنند که می تواند در یک یا چند قسمت از بدن رخ دهد.

لرزش به این علت رخ می دهد که در امتداد مسیرهای عصبی ای که هماهنگی حرکت را کنترل می کنند، مناطق آسیب دیده ای وجود دارد. بیشتر لرزش های مرتبط با MS در پایین بازوها و دست ها رخ می دهد. کسانی که دچار لرزش MS هستند نیز ممکن است در گفتار یا بلع مشکل داشته باشند زیرا این فعالیت ها نیز به هماهنگی حرکت نیاز دارند. تخمین زده می شود که تا 50٪ از مبتلایان به MS، آتاکسی اندام های انتهایی (حرکات لرزان یا راه رفتن ناپایدار) یا لرزش را گزارش دهند.

انواع لرزش

معمولاً نوع لرزش عمدتاً  براساس زمان بروز آن طبقه بندی میشود:

لرزش استراحت:

لرزشی است که در قسمتی از بدن رخ میدهد که در آن عضلات به طور ارادی منقبض نمیشوند و کاملاً در مقابل نیروی جاذبه پشتیبانی می شود، مانند زمانی که دست ها روی ران ها (در حالت نشسته) قرار دارند یا هنگام ایستادن یا راه رفتن کنار بدن آویزان هستند. به طور معمول وقتی اندام حرکت میکند، لرزش استراحتی ضعیف میشود یا از بین میرود. این لرزش مانند تمام لرزش ها با استرس یا اضطراب تشدید میشود. لرزش استراحتی کاملاً جدا از لرزش های دیگر است. این نوع لرزش در بیماری پارکینسون بیشتر از MS دیده میشود.

لرزش فعالیتی:

هر نوع لرزشی که در صورت فعال شدن یا انقباض ارادی عضلات رخ دهد. به عنوان مثال نگه داشتن بازو و کشیدن بازو تا حد ممکن به فعالیت عضلانی نیاز دارد تا اندام را در برابر نیروی جاذبه نگه دارد. شدت لرزش فعالیتی ممکن است با دستیابی به هدف تغییر کند یا تغییر نکند. این لرزش ها می توانند در فرکانسهای بسیار متفاوتی رخ دهند، اما فرکانس همیشه کمتر از 13 هرتز است. لرزش های فعالیتی شامل لرزش های جنبشی (Kinetic tremors)، لرزش های ارادی (Intention tremors) و لرزش های وضعیتی (Postural tremors) است.

لرزش جنبشی:

لرزش جنبشی زیرگروهی از لرزش های فعالیتی است. لرزشی است که در حین حرکت بخشی از بدن اتفاق می افتد (میتوان به آن لرزش حرکتی (Movement tremor) نامید). لرزش جنبشی ساده را می توان با درخواست پزشک از فرد برای انجام حرکات چرخشی ساده ساعد یا خم کردن و باز کردن مچ دست ایجاد کرد. نشان داده شده که افرادی که دارای لرزش وضعیتی هستند اغلب اوقات هنگام حرکت لرزش دارند.

لرزش ارادی:

لرزش جنبشی پیچیده به طور معمول به عنوان “لرزش ارادی” شناخته میشود و یک زیرگروه از لرزش فعالیتی است. این لرزش وقتی شخص مبتلا “حرکتی هدفمند” انجام می دهد یا هنگامی که برای انجام کاری هدف گذاری میکند، بروز میکند؛ بدین معنی که هیچ لرزشی در حالت استراحت وجود ندارد. این لرزش در حالی ایجاد میشود که فرد تلاش می کند به چیزی برسد یا آن را بگیرد یا اینکه دست یا پای خود را به یک نقطه دقیق منتقل کند. این رایج ترین و به طور کلی ناتوان کننده ترین شکل لرزش است که در افراد مبتلا به MS رخ میدهد. لرزش ارادی از ناحیه دست معمولاً در نتیجه آسیب به مخچه است.

لرزش وضعیتی:

لرزش وضعیتی یک زیرگروه از لرزش فعالیتی است. این لرزه زمانی ایجاد میشود که فرد با اراده خود موقعیتش را در برابر نیروی جاذبه حفظ کند، مانند یک بازویی که تا حد امکان کشیده شده است. لرزش وضعیتی نیاز به انقباض ارادی یا هدفمند عضلات دارد. فردی که دارای لرزش وضعیتی است، در حالت نشسته یا ایستاده اما نه در حالت خوابیده می لرزد. معمول ترین نمونه ها لرزش فیزیولوژیکی شدید و لرزش های اساسی است. همچنین ممکن است در وضعیت های بدنی خاصی شدید شود.

لرزش جنبشی وابسته به کار:

لرزشی است که به نظر میرسد فقط با انجام کارها یا فعالیت های خاصی که از فرد خواسته میشود، به وجود آمده و یا بسیار شدید میشود. گاهی اوقات آنها لرزش شغلی (Occupational tremors) نامیده میشوند و بهترین مثال برای آن “لرزش اولیه نوشتن (Primary writing tremor)” است. این وضعیتی است که در آن لرزش به طور عمده یا فقط در حین نوشتن یا اعمالی شبیه به نوشتن دیده می شود.

لرزش نیستاگموس:

نیستاگموس لرزشی است که حرکات پرشی چشم را ایجاد می کند.

لرزش را نیز می توان با توجه به علت ایجادکننده آن طبقه بندی کرد. مثالها عبارتند از:

  • فیزیولوژیک (لرزش های طبیعی ای که همه تا حدی دارند)
  • اساسی (یک اختلال شایع که به ندرت علائم دیگری ایجاد می کند)
  • مخچه ای (ناشی از آسیب به بخشی از مغز به نام مخچه)
  • ثانویه (ناشی از بیماری یا دارو)

لرزش را می توان براساس فرکانس نوسانات (سریع یا آهسته) و دامنه حرکت (ریز یا درشت) توصیف کرد. اجزای لرزش های پیچیده می تواند بیش از یک نوع باشد. سایر ویژگی های مهم لرزش عبارتند از:

  • لرزش چقدر سریع است (فرکانس): آهسته تا سریع.
  • حرکت تا چه حد گسترده است (دامنه): ریز تا درشت.
  • چند بار لرزش اتفاق می افتد: متناوب تا ثابت.
  • شدت آن چقدر است.
  • با چه سرعتی ظاهر می شود: ناگهانی تا تدریجی.

لرزش یکی از سخت ترین علائم بیماری MS برای درمان است و تاکنون هیچ دارویی که برای درمان لرزش به طور مداومی مؤثر باشد، وجود نداشته است. داروهایی مانند داروی ضد سل، ایزونیازید (INH)؛ داروهای ضد هیستامین آتراکس (Atarax) و ویستاریل (Vistaril)؛ بتا-بلاکر ایندرال (Inderal)؛ ضدتشنج میوسولین (Myosoline)؛ ادرارآور دیاموکس (Diamox)؛ و داروهای ضد اضطراب بوسپیرون (Buspar) و کلونازپام با درجات مختلفی در درمان لرزش موفق بودند.

کسانی که مبتلا به MS و لرزش شدیدی که حرکات آنها را درگیر میکند هستند، ممکن است نوعی جراحی معروف به تحریک عمقی مغز (Deep brain stimulation) به آنها کمک کند. این درمان تنها پس از عدم موفقیت گزینه های دیگر مورد بررسی قرار می گیرد. ممکن است به لرزش شدید و ناتوان کننده ای را که با کوچکترین حرکت اندام ها اتفاق می افتد، با یک دستگاه کاشته شده ای که ناحیه ای از مغز را تحریک می کند، کمک کرد. این نوع جراحی توسط یک جراح مغز و اعصاب برای کاشت دستگاه انجام میشود.

به غیر از دارو و جراحی، از گزینه های باقیمانده این است که اجازه دهید لرزش شروع شود، عضلات لرزان را محکم کنید تا ثابت بماند، با اضافه کردن وزن اضافی به یک اندام (مچ پا یا مچ دست) “بر لرزش غلبه کنید”، یا اینکه بقیه بخش های بدن را حرکت دهید تا آن منطقه خاص را “پوشش دهد”.

کسانی که اجازه میدهند لرزششان کاملاً نمایان باقی بماند – که بسیار هم خوب است – ممکن است فکر کنند که دیگران به گونه دیگری به آنها نگاه کرده یا رفتار میکنند؛ به عنوان مثال اگر برای ثابت نگه داشتن بازو یا دست مشت خود را نگاه دارید، ممکن است لرزش کاملاً واضح نباشد؛ اما با این حال ممکن است ناحیه اطراف بازو به سرعت خسته شود. حال اگر تصمیم بگیرید همراه با لرزش حرکت کنید، ممکن است به نظر برسد که نمی توانید آرام بنشینید اما مشکلی ندارد. مهم نیست که چه چیزی ممکن است برای خود انتخاب کنید، چرا که انتخاب خود شماست. این انتخاب باید از نظر جسمی و روحی برای شما راحت باشد.

میوکلونوس

میوکلونوس علامتی است که به تکان خوردن ناگهانی و غیرارادی عضله یا گروهی از عضلات اشاره دارد. انقباضات یا حرکات ناگهانی میوکلونیک معمولاً یا در اثر انقباضات ناگهانی عضلات – به نام میوکلونوس مثبت – یا در اثر شل شدن ناگهانی عضلات – به نام میوکلونوس منفی – ایجاد می شود. حرکات ناگهانی میوکلونیک ممکن است به تنهایی یا به ترتیب، همراه با الگو یا بدون الگو ایجاد شوند. ممکن است به ندرت یا بارها اتفاق بیفتند. میوکلونوس گاهی اوقات در واکنش به یک رویداد خارجی یا هنگامی که فرد سعی در ایجاد حرکتی دارد، رخ میدهد. فرد قادر به کنترل انقباضات خود نیست.

میوکلونوس در ساده ترین شکل خود شامل انقباض عضله و سپس شل شدن آن است. سکسکه نمونه ای از این نوع میوکلونوس است. از دیگر نمونه های آشنای میوکلونس، حرکت های ناگهانی یا Sleep starts است که برخی از افراد هنگام خوابیدن آن را تجربه می کنند. این اشکال ساده میوکلونوس در افراد سالم و طبیعی وجود دارد و مشکلی ایجاد نمی کند. به گونه شایع تر، میوکلونوس ممکن است شامل انقباضات مداوم و شوک مانند در گروهی از عضلات باشد. در بعضی موارد میوکلونوس از یک ناحیه از بدن شروع می شود و به عضلات مناطق دیگر گسترش می یابد. موارد شدیدتر میوکلونوس می تواند حرکت فرد را تحریف کرده و توانایی او را در خوردن، صحبت کردن یا راه رفتن به شدت محدود کند. این نوع میوکلونوس ممکن است نشان دهنده یک بیماری زمینه ای در مغز یا اعصاب باشد.

میوکلونوس می تواند به خودی خود بروز کند، اما اغلب این یکی از چندین علامتی است که با طیف گسترده ای از اختلالات سیستم عصبی مانند MS، بیماری پارکینسون، بیماری آلزایمر یا بیماری کروتزفلد-جاکوب (Creutzfeldt-Jakob disease/CJD) همراه میباشد. تقریباً در همه مواردی که میوکلونوس به دلیل بیماری سیستم عصبی مرکزی (CNS) ایجاد میشود، علائم دیگری نیز قبل از آن وجود دارند؛ به عنوان مثال، در CJD میوکلونوس یک ویژگی بالینی در اواخر بیماری است که پس از اینکه بیمار نقص های شدید عصبی نشان داد، ظاهر میشود.

درمان میوکلونوس بر داروهایی متمرکز است که ممکن است به کاهش علائم کمک کنند. اولین داروی انتخابی کلونازپام (Clonazepam)، نوعی داروی آرام بخش است. بسیاری از داروهای مورد استفاده برای میوکلونوس مانند باربیتورات ها، فنی توئین (Phenytoin) و پریمیدون (Primidone) نیز برای درمان صرع استفاده میشوند. سدیم والپروات (Sodium valproate) یک روش درمانی جایگزین برای میوکلونوس است و می تواند به تنهایی یا در ترکیب با کلونازپام استفاده شود. ممکن است برای درمان مؤثر میوکلونوس به استفاده از چندین دارو نیاز داشته باشیم.

تشنج ها

تشنج، که نتیجه تخلیه الکتریکی غیرطبیعی یا بیش از حد در ناحیه آسیب دیده یا زخمی مغز است (معمولاً در قشر مغز)، در بین مبتلایان به MS نسبتاً غیرمعمول است. میزان بروز تشنج 2 تا 5 درصد برآورد شده است، در حالی که میزان تشنج در جمعیت عمومی 1 درصد تخمین زده میشود.

تشنج در مبتلایان به MS خفیف است و منجر به هیچ آسیب دائمی ای نمیشود. اکثریت قریب به اتفاق مبتلایان به MS می توانند تشنج خود را با استفاده از داروهای ضد تشنج کنترل کنند یا از بین ببرند و بسیاری از افراد اصلاً مجبور به مصرف هیچ دارویی نیستند. با این حال درصد کمی از مبتلایان وجود دارد که ممکن است تشنج داشته باشد و به هیچ وجه به دارو پاسخ ندهند.

انواع مختلف تشنج:
تشنج های تونیک-کلونیک ژنرالیزه (Generalized tonic-clonic seizures) دوره های کوتاهی از بیهوشی با حرکت ناگهانی غیرقابل کنترل در اندام های انتهایی هستند.
تشنج های آبسانس منتشر (Generalized absence seizure)، افت لحظه ای هوشیاری بدون حرکات غیرطبیعی هستند.
تشنج های جزئی پیچیده (Partial complex seizures) دوره هایی از فعالیت تکراری هستند و به نظر میرسد فرد بیدار است اما به محرک های خارجی پاسخ نمی دهد.

تشنج های تونیک-کلونیک

تشنج تونیک-کلونیک گاهی اوقات به عنوان تشنج “گراند مال (Grand mal)” نیز شناخته می شود، اگرچه این اصطلاح کمتر مورد استفاده قرار میگیرد. گرچه این نوع تشنج از نظر ناظران بسیار متأثرکننده و ترسناک به نظر میرسند، اما افرادی که تشنج های تونیک-کلونیک را تجربه می کنند در حین وقوع تشنج ها واقعاً آنها را احساس نمی کنند. آنها ممکن است احساسات هشداردهنده متفاوتی را تجربه کنند که به آنها اورا (Aura) گفته میشود. اوراها می تواند شامل احساس اضطراب ناگهانی، این احساس که همه چیز مبهم یا رویایی است یا یک بو یا مزه عجیب باشند. فرد پس از تجربه تشنج به طور معمول احساس خستگی و کوفتگی میکند.

2 فاز تشنج های تونیک-کلونیک:

تونیکفرد هوشیاری خود را از دست میدهد، عضلات سفت می شوند و فرد می افتد. عضلات برای مدت کوتاهی سفت و سخت باقی می مانند.
کلونیکمرحله ای که تشنج ها (خم شدن و استراحت ریتمیک عضلات) اتفاق می افتد، که معمولاً کمتر از دو دقیقه طول می کشد.

تشنج های جزئی ساده یا پیچیده

تشنج های جزئی ساده – در حالی که این تشنج ها باعث از دست رفتن هوشیاری فرد نمیشوند، اما به نظر میرسد اشیاء “متفاوت” یا “خاموش” هستند. به عنوان مثال ممکن است افراد احساسات عجیبی را تجربه کنند، یا نحوه نگاه، صدا، احساس، بو و طعم چیزها تغییر کند. در برخی موارد عضلات فرد ممکن است سفت شوند یا ناگهان شروع به انقباض کنند، معمولاً فقط در یک طرف صورت یا بدن.

تشنج های جزئی پیچیده – این تشنج ها نیز باعث از بین رفتن هوشیاری نمی شوند، به این معنی که اگر افراد دچار تشنج شوند، “نمیمیرند”. با این حال این نوع تشنج منجر به از دست دادن هوشیاری برای مدت کوتاهی میشود. مبتلایان آنچه را در این مدت اتفاق افتاده است به خاطر نمی آورند و همچنین قادر به پاسخگویی به کسی نیستند. افرادی که دچار تشنج های جزئی پیچیده هستن ، معمولاً خیره میشوند یا حرکات تکراری مانند مالیدن دست ها، بلعیدن یا صدا در آوردن انجام میدهند.

آتروفی عضلانی و مغزی

آتروفی تحلیل یا کوچک شدن تدریجی بافت عصبی یا عضلانی است. در بیماری MS، دو نوع آتروفی شایع است: آتروفی عضلانی (به دلیل استفاده نادرست از عضلات خاص) و آتروفی مغزی (Brain or cerebral atrophy) (به دلیل از بین رفتن میلین و تخریب سلول های عصبی).

هنگامی که بیماری از ضعف عضلانی شکایت دارد، پزشک عضلات را از نظر حجم و بافت و حساسیت بررسی میکند. همچنین عضلات از نظر وجود انقباضات ناگهانی و حرکات غیرارادی بررسی می شوند که ممکن است به جای بیماری عضلانی، نشان دهنده یک بیماری عصبی باشد. پزشکان به دنبال هدر رفتن عضله (آتروفی) هستند که می تواند در اثر آسیب به عضله یا اعصاب آن یا عدم استفاده (آتروفی عدم استفاده (Disuse atrophy)) به وجود آید، که گاهی اوقات با استراحت طولانی مدت در بستر اتفاق می افتد. پزشکان همچنین به دنبال بزرگ شدن عضله (هیپرتروفی) هستند که به طور معمول با تمرینی مانند بلند کردن وزنه اتفاق می افتد. با این حال هنگامی که فرد بیمار است، ممکن است هایپرتروفی یک عضله ناشی از کارِ بیشتر آن برای جبران ضعف عضله دیگر باشد.

آتروفی مغزی یکی از ویژگی های مشترک بسیاری از بیماری های مغزی است. آتروفی هر بافتی به معنای از دست دادن سلول ها است. در بافت مغز ، آتروفی یعنی از دست دادن نورون ها و اتصالات بین آنها. آتروفی میتواند منتشر باشد، به این معنی که تمام مغز کوچک شده است یا می تواند کانونی باشد و فقط ناحیه محدودی از مغز را تحت تأثیر قرار دهد. نتیجه این نوع آتروفی می تواند کاهش عملکرد در منطقه آسیب دیده مغز باشد. اگر نیمکره های مغزی درگیر شوند، ممکن است تفکر آگاهانه و فرایندهای ارادی مختل شود.

علائم آتروفی مغزی

زوال عقل یا دمانس (Dementia)

مشخصه این نوع آتروفی اختلال پیشرونده حافظه و عملکرد هوشی است که برای ایجاد تداخل در مهارت های اجتماعی و کاری، به اندازه کافی شدید میباشد. حافظه، جهت گیری فضایی (Orientation)، تفکر انتزاعی (Abstraction)، توانایی یادگیری، ادراک بینایی – فضایی (Visual-spatial perception) و عملکردهای اجرایی مرتبه بالا مانند برنامه ریزی، سازماندهی و توالی یابی نیز ممکن است مختل شود.
تشنج

تشنج ها میتوانند اشکال مختلفی داشته باشند و به صورت اختلال در جهت یابی فضایی، حرکات تکراری، از دست دادن هوشیاری یا Convulsion ظاهر شوند.

زبان پریشی (آفازی)

گروهی از اختلالات که مشخصه آنها اشکال در گفتار و درک زبان است. زبان پریشی دریافتی (Receptive aphasia) باعث اختلال در درک مطلب می شود. زبان پریشی بیانگر (Expressive aphasia) خود را در انتخاب عجیب کلمات، استفاده از عبارات جزئی، بندهای (Clause) جدا از هم و جملات ناقص نشان میدهد.

آتروفی عضلانی

آتروفی عضلانی هدر رفتن یا از بین رفتن بافت عضلانی است. آتروفی عضلانی دو نوع است: آتروفی عدم استفاده و آتروفی نوروژنیک (Neurogenic atrophy).

اولین نوع آتروفی عضلانی، آتروفی استفاده نکردن است و به علت کمبود تمرین فیزیکی ایجاد میشود. در بیشتر افراد آتروفی عضلانی به دلیل عدم استفاده کافی از عضلات ایجاد میگردد. کسانی که مشاغل کم تحرکی دارند، شرایط پزشکی ای که حرکت آنها را محدود می کند یا سطح فعالیت آنها را کاهش میدهد، می توانند باعث شود افراد تون عضلانی خود را از دست داده و دچار آتروفی شوند. در کسانی که در تخت بستری هستند، عضلات می توانند به میزان قابل توجهی از بین بروند. این نوع آتروفی معمولاً با ورزش و/یا تغذیه بهتر قابل برگشت است.

دومین و شدیدترین نوع آتروفی عضله، آتروفی نوروژنیک است. این نوع آتروفی در صورت آسیب به عصب یا بیماری عصبی مانند MS اتفاق می افتد. این نوع آتروفی عضلانی سریع تر از آتروفی عدم استفاده اتفاق می افتد. این نوع آتروفی معمولاً قابل برگشت نیست زیرا صدمه فیزیکی واقعی به عصب وارد شده است. تحریک الکتریکی عصبی عضلانی (Neuromuscular Electric Stimulation/NMES) به عنوان نوعی درمان فیزیکی مورد استفاده قرار گرفته است که در آن تحریک الکتریکی عضله از طریق تکانه های الکتریکی کوچکی به اعصاب و عضلات اعمال میشود و در تلاش برای ایجاد انقباضات غیرارادی عضلات است. تکانه های الکتریکی توسط الکترودهایی که روی پوست پوشاننده عضله یا عضلات شما قرار دارند، ارسال میشود.

اگرچه افراد می توانند با آتروفی عضلانی سازگار شوند، حتی آتروفی عضلانی جزئی باعث از دست دادن حرکات یا قدرت میشود. علائم آتروفی عضلانی ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • مشکلات تعادل، مشکل در راه رفتن، و زمین خوردن
  • مشکل در صحبت کردن و بلعیدن
  • ضعف در صورت
  • کاهش تدریجی حافظه
  • اختلال در تعادل و هماهنگی
  • از دست دادن هماهنگی عضلات
  • بی حسی یا سوزن سوزن شدن دست و پا
  • کاهش تدریجی حرکت
  • ضعف پیشرونده و بی حسی پاها

آتروفی مغزی

از دست دادن بافت مغز، که آتروفی مغز نام دارد، بخشی طبیعی از پیری است، اما MS این روند را تسریع میکند. این آتروفی شاخص مهمی برای کاهش توانایی فیزیکی و شناختی بیماری MS است، اما از آنجا که اندازه گیری آتروفی مغز گران و پیچیده است در درجه اول در محیط های تحقیقاتی انجام می شود.

اساس زیست شناختی آتروفی ماده خاکستری در MS به خوبی شناخته نشده است، اما به نظر میرسد آسیب ماده خاکستری مهمترین عاملی است که به ناتوانی دائمی منجر میشود. تاکنون تصور میشد که ضایعات یا پلاک های مشاهده شده در ماده سفید علت آسیب به مغز است. داده های جدید نشان میدهد که این ضایعات تنها 30٪ آتروفی ماده خاکستری را تشکیل می دهند. مکانیسم های غیر قابل توضیح دیگری در تحلیل عصبی، نیز در این امر دخیل هستند.

علت اصلی ناشناخته است

MS نوعی بیماری التهابی مزمن تحلیل برنده عصبی در سیستم عصبی مرکزی است که بر مغز و نخاع تأثیر میگذارد. این بیماری شایع ترین بیماری عصبی مزمن در جوانان و بزرگسالان در اروپا میباشد و تقریباً 2.5 میلیون نفر در سراسر جهان به آن مبتلا هستند. این مطالعه در مجله Archives of Neurology (66(2):173-9) منتشر شد و توسط تیم دکتر پابلو ویلوسلادا (Dr. Pablo Villaslada) در دانشگاه ناوارا (University of Navarre) انجام شد. در دسامبر گذشته، این محققان به بیمارستان Hospital Clínic, Barcelona-IDIBAPS پیوستند. تاکنون تصور می شد که آتروفی مشاهده شده در مغز بیماران مبتلا به MS ناشی از پلاک موجود در ماده سفید است. نتایج جدید نشان می دهد که این پلاک ها تنها 30٪ از ضایعات را توضیح می دهند.

تاکنون فرض بر این بود که MS غالباً روی میلین – نوعی چربی که اعصاب را میپوشاند – تأثیر میگذارد. تصور می شد که پلاک هایی که در میلین تشکیل میشوند مسئول مستقیم آتروفی ماده خاکستری هستند. این مطالعه برای تعیین اینکه آیا از دست دادن حجم – آتروفی – در ساختار مغز مربوط به وجود ضایعات یا بریدگی در اعصاب متصل به آنها است، طراحی شده است.

محققان با استفاده از MRI و روش مورفومتریک (Morphometric) (حجم سنجی) مغز 81 نفر (61 نفر مبتلا به MS و 20 فرد سالم) را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. این مطالعه بر روی مسیر بینایی متمرکز شد، و با این فرضیه آغاز گشت که ضایعات در این قسمت از مغز – نه در جای دیگری – با آتروفی قشر پس سری (Occipital cortex) و هسته ژنتیک جانبی (Lateral Geniculate Nucleus/LGN) – مرکز اصلی پردازش اطلاعات بینایی – ارتباط دارد. نتایج نشان میدهد که ضایعات موجود در ماده سفید اعصاب منشأ گرفته از LGN تا 28٪ از تغییرات حجم را توضیح میدهد. آتروفی قشر پس سری با وجود ضایعات موجود در مسیر نوری مطابقت ندارد، احتمالاً به این دلیل که با بسیاری از مسیرهای دیگر همراه است.

بنابراین اگرچه پلاک های اسکلروتیک (Sclerotic plaques) اعصاب به طور قابل توجهی در آتروفی ماده خاکستری شرکت می کنند، اما آن 72٪ باقی مانده هنوز باید توضیح داده شود. داده ها حاکی از آن است که سایر فرایندهای تحلیل عصبی نیز در این امر دخیل هستند. از آنجا که آتروفی ماده خاکستری دلیل اصلی شکل پیشرونده بیماری و عوارض شدید آن است، مهم است که بتوانید درک بهتری از مکانیسم اصلی آسیب – جدا از پلاک های کلاسیک – داشته باشید تا بتوانید این دانش را برای درمان بیماری اعمال کنید.

آتروفی مغزی و افسردگی

یک مطالعه اخیر که در اتاق خبر UCLA گزارش شده، آتروفی مغز را به عنوان یکی از دلایل افسردگی مبتلایان به MS بررسی میکند. 

علی رغم شیوع افسردگی، علتش شناخته نشده است. افسردگی به شدت MS فرد مبتلا ارتباط ندارد و در هر مرحله از بیماری ممکن است رخ دهد. این نشان می دهد که افسردگی فقط یک واکنش روانشناختیِ ناشی از مقابله با بار یک اختلال عصبی جدی، نیست.

در حال حاضر در اولین مطالعه ای که بر روی انسانهای زنده انجام شده، محققان در UCLA دلیلی را مطرح می کنند که روانی نیست بلکه فیزیکی است: آتروفی یک منطقه خاص از هیپوکامپ، قسمت مهمی از مغز که در خلق و خو و حافظه، در کنار سایر عملکردها، نقش دارد.

در مطالعه ای که در اولین ویرایش های آنلاین مجله  Biological Psychiatryگزارش شد، نویسنده ارشد مطالعه دکتر نانسی سیکوت (Dr. Nancy Sicotte)، دانشیار علوم اعصاب UCLA، استفان گلد (Stefan Gold)، نویسنده اصلی و دانشجوی فوق دکترا در برنامه MS UCLA و همکارانش، از MRI با وضوح بالا برای شناسایی سه زیرمنطقه اصلی هیپوکامپ استفاده کردند که در افراد مبتلا به MS در مقایسه با مغز افراد سالم کوچک تر میباشند.

محققان همچنین رابطه ای بین این آتروفی و افزایش فعالیت محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (hypothalamic-pituitary-adrenal/HPA) یافتند و مجموعه ای پیچیده از فعل و انفعالات بین این سه غده را پیدا کردند. محور HPA بخشی از سیستم نورواندوکرین (Neuroendocrine system) است که واکنش ها به استرس را کنترل و بسیاری از فرایندهای فیزیولوژیکی را تنظیم می کند. تصور می شود که این عدم تنظیم ممکن است در آتروفی هیپوکامپ و ایجاد افسردگی نقش داشته باشد.

گلد گفت: افسردگی یکی از رایج ترین علائم در بیماران مبتلا به MS است. این اختلال بر عملکرد شناختی، کیفیت زندگی، عملکرد کاری و پذیرش درمان تأثیر میگذارد. بدتر از همه، افسردگی یکی از قوی ترین شاخص های پیش بینی کننده خودکشی است.”

محققان سه زیرمنطقه هیپوکامپ را بررسی کردند. آنها از 29 بیمار مبتلا به RRMS تصویربرداری کرده و آنها را با 20 نفر از افراد سالم گروه شاهد که MS ندارند، مقایسه کردند. آنها همچنین میزان کورتیزول شرکت کنندگان را سه بار در روز اندازه گیری کردند. کورتیزول نوعی هورمون اصلی استرس است که توسط محور HPA تولید میشود و بسیاری از بافت های بدن از جمله مغز را تحت تأثیر قرار میدهد.

علاوه بر تفاوت بین بیماران مبتلا به MS و افراد سالم، محققان دریافتند که بیماران مبتلا به MS که افسردگی در آنها تشخیص داده شده، زیرمنطقه کوچک CA23DG هیپوکامپ را همراه با ترشح بیش از حد کورتیزول از محور HPA نشان میدهند.

سیکوت گفت: “جالب توجه است که این ایده وجود ارتباط بین فعالیت بیش از حد محور HPA و کاهش حجم مغز در هیپوکامپ آنچنان مورد توجه قرار نگرفته است، با وجود این واقعیت که دائماً بیشترین یافته های تولید شده در بیماران روانی مبتلا به افسردگی (اما بدون MS)، بیش فعالی محور HPA و حجم كمتر از هیپوكامپ است.”

وی گفت: “بنابراین گام بعدی مقایسه بیماران مبتلا به MS همراه با اختلال افسردگی، با بیماران روانی مبتلا به افسردگی است تا ببینیم که بیماری در هر یک چگونه پیشرفت می کند.”

خستگی ام اس

از نقطه نظر پزشکی، خستگی (Fatigue) همان ملالت (Tiredness) نیست. ملالت برای همه اتفاق می افتد و احساس مورد انتظار پس از برخی فعالیت ها یا در پایان روز است. معمولاً میدانید که چرا خسته اید و یک خواب راحت مشکل را حل میکند. خستگی نوعی کمبود انرژی روزانه است که شامل ملالت غیرعادی یا بیش از حد در کل بدن بوده به طوری که با خوابیدن برطرف نمیشود. می تواند حاد (یک ماه یا کمتر) یا مزمن باشد (از یک تا شش ماه یا بیشتر طول بکشد). خستگی میتواند از عملکرد طبیعی فرد جلوگیری کرده و کیفیت زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد.

خستگی اغلب به عنوان “سستی (Lassitude)” یا حالت یا احساس کوفتگی (Weariness)، کاهش انرژی یا بی حالی شناخته میشود. برای افراد مبتلا به MS، ویژگی های “خستگی MS” آن را از خستگی افرادی که MS ندارند فرق میکند. خستگی در MS بی بدیل است و به طور کلی شدیدتر از خستگی “طبیعی” میباشد. خستگی MS می تواند باعث احساس ملالت در ساعات مختلف روز یا حتی در تمام طول روز شود. این اختلال می تواند هر مدتی طول بکشد و از نظر وقوع قابل پیش بینی نیست. همچنین می تواند به عنوان یک احساس طاقت فرسا یا احساس ضعف جسمی بدون هیچ دلیل مشخصی توصیف شود.

خستگی یکی از رایج ترین علائم MS است که طبق انجمن ملی MS (National Multiple Sclerosis Society/NMSS) حدوداً در 80٪ از مبتلایان به MS رخ میدهد. خستگی مربوط به MS با گذشت روز بدتر می شود، غالباً در اثر گرما و رطوبت شدید میشود و راحت تر و ناگهانی تر از خستگی طبیعی بروز می کند.

در MS دو نوع خستگی عمده وجود دارد. این دو نوع خستگی احتمالاً مشکلات جداگانه ای در MS هستند.

  • نوع اول احساس ملالت منتشر است. ممکن است این احساس شبیه این باشد که فرد شب قبل نخوابیده است. این احساس ممکن است بعد از ظهرها یا بعد از فعالیت بدتر شود. افراد ممکن است احساس کنند که مانند قبل قادر به انجام بسیاری از کارها، بدون آنکه خسته شوند، نیستند.
  • نوع دوم خستگی عضلانی است. در این نوع، ضعف پس از انجام فعالیت مکرر افزایش مییابد. اغلب با پیاده روی اتفاق میافتد. مردم ممکن است خود را در حالی دریابند که یک پا را می کشند یا بی ثبات تر هستند.

احساس گناه بابت خسته شدن برای افراد غیرمعمول نیست، اما تا زمانی که این بیماری تجربه نشود، درک تأثیر این علامت و اینکه چقدر می تواند ناتوان کننده باشد دشوار است. در آغاز بسیاری از مبتلایان به MS نیز قدرت خستگی را دست کم میگیرند، سپس هرچه زمان می گذرد آنها می دانند که چه انتظاری می توانند داشته باشند و چگونه بهتر می توانند با آن مقابله کنند.

خستگی می تواند به طور قابل توجهی در توانایی فرد برای فعالیت در خانه و محل کار اختلال ایجاد کند و ممکن است برجسته ترین علامت در فردی باشد که حداقل محدودیت در فعالیت را دارد. خستگی و مه شناختی (Cognitive fog) یکی از دلایل اصلی توقف فعالیت در مبتلایان به MS است. بار دیگر یادآوری میکنیم که همه چیز پس از ابتلا به MS متفاوت از قبل از ابتلا به آن است.

مشخصه های خستگی MS میتواند موارد زیر باشد:

به طور کلی روزانه رخ میدهد.
ممکن است به سرعت رخ دهد، حتی پس از یک خواب آرام شبانه.
با پیشرفت روز بدتر میشود.
توسط گرما و رطوبت تشدید میشود.
به راحتی و ناگهانی رخ میدهد.
به طور کلی شدیدتر از خستگی طبیعی است.
احتمال زیادی دارد که در مسئولیت های روزمره دخالت کند.

مشخص نیست که چرا این اختلال در بیماران مبتلا به MS بسیار شایع است، اما گمان بر این است که مستقیماً توسط نورون های دمیلینه شده ایجاد میشود. “نقایص” موجود در سیستم عصبی باعث میشود که کار انتقال سیگنال یا تکانه بسیار سختتر شود. علاوه بر این به نظر میرسد درجه حرارت بالا این علائم را – اگر از قبل به اندازه کافی بد نباشد – بیشتر قابل توجه میکند.

مودافينيل (Modafinil)، داروی معمولی است كه براي خستگی تجويز میشود و نشان داده شده که برای اكثریت بيماران بهبودي به همراه دارد. فیزیوتراپی و کاردرمانی نیز می توانند با تنظیم اینکه شخصی برای انجام یک کار باید چه میزان فعالیت انجام دهد، به خوبی کار کنند. کافئین همچنین کمی خستگی را تقویت میکند، اما معمولاً به طور کلی برای اکثر افراد طبیعی است.

از نظر تاریخی، هنگام بررسی معلولیت به عنوان یک کل، خستگی معمولاً یا به عنوان یک سیستم حسی یا سیستم عملکردی دیگر در نظر گرفته میشود و به خودی خود عاملی نیست، حتی اگر خود خستگی تأثیر قابل توجهی داشته باشد.

در بعضی مواقع ممکن است این تفسیر غلط صورت بگیرد که چون شما خیلی سخت کار کرده اید یا احتمالاً به اندازه کافی استراحت نکرده اید، خسته شده اید. حتی ممکن است به عنوان یک بیماری دیگر تشخیص غلط داده شود و به دلیل بیماری MS نباشد. خستگی از نظر یافته ها و با تشخیص MS، یکی از اصلی ترین علائم آن است. خستگی ناشی از MS با گذشت روز بدتر شده، اغلب در اثر گرما و رطوبت تشدید میشود و راحت تر و ناگهانی از خستگی طبیعی بروز می کند.

از آنجا که خستگی می تواند نشانه بسیاری از بیماری های دیگر نیز باشد اغلب بلافاصله مشخص نمیشود که توسط MS ایجاد شده، بنابراین احتمالاً باعث تأخیر در تشخیص میشود. اگر علائم دیگری نیز وجود داشته باشند، تشخیص باید کمی واضح تر باشد. در بخش زندگی روزمره این مقاله، ما در مورد آنچه می توانید برای مقابله با خستگی انجام دهید صحبت خواهیم کرد.

توصیف خستگی مرتبط با ام اس

یکی از راه های بررسی نیازهای روزمره انرژی فرد، می تواند مقایسه آن با باتری باشد. اگر این باتری تا روز دیگر قابل شارژ نباشد، پس از اتمام برق ذخیره شده، تمام میگردد. بنابراین اگر در اوایل روز بیش از حد خود را به سختی و با سرعت بدوانید، برای باقیمانده روز انرژی ندارید. یکی از موارد مهمی که باید بخاطر بسپارید این است که در MS، گاهی اوقات “شارژر باتری” به خوبی کار نمی کند.

اگر انرژی شما از بین رفته و تمایل دارید بیش از حد فعلی خود فعالیت کنید، در نهایت هزینه آن را به صورت نوعی خستگی که ممکن است تا چند روز ادامه یابد، پرداخت می کنید. گاهی اوقات تغییر یک چیز دشوار است، اما سهمیه بندی انرژی روزانه خود بسیار مهم است. شما ممکن است عادت داشته باشید که هر روز خود را به سختی تحت فشار قرار دهید، اما مهم است که رفتار خود را اصلاح کنید یا اینکه عواقب سخت آن را بپذیرید. به عنوان یک علامت “نامرئی”، خستگی اغلب مورد سوءتفسیر یا سوءتفاهم قرار میگیرد. این عدم درک از این علامت ممکن است دیگران را به این باور برساند که فرد صرفاً تنبل است یا خواب کافی نداشته است. اکثریت مبتلایان به MS می دانند تا کسی خستگی MS نداشته باشد، در واقع هیچ تصوری از آن ندارد.

همچنین شرح داده شده است که 10 پوند وزن در اطراف هر پا، هر بازو، سر و پشت شما بسته شده است. در هر زمان مقدار وزنه ها ممکن است تغییر کند ولی نه همیشه به روشی یکنواخت. سمت چپ بدن ممکن است 5 پوند وزن داشته باشد و سمت راست ممکن است 10 پوند داشته باشد، و بسته به عوامل زیادی میتواند دوباره تغییر کند. این موضوع غیرقابل پیش بینی است و حل این مسئله میتواند بسیار ناامیدکننده باشد.

مقابله با خستگی مرتبط با ام اس

بهترین راه برای مقابله با خستگی مربوط به بیماری MS، درمان علت زمینه ای آن است. متأسفانه علت دقیق خستگی مربوط به MS اغلب ناشناخته است یا ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد. با این وجود مراحلی وجود دارد که می توانید به کنترل خستگی کمک کنید.

1. وضعیت شخصی خود را ارزیابی کنید.
  • سطح انرژی خود را ارزیابی کنید. ذخیره انرژی شخصی خود را به عنوان یک “بانک” در نظر بگیرید. برای متعادل سازی انرژی، بازیابی و هزینه، باید در طول روز یا هفته واریز و برداشت انجام دهید. به مدت یک هفته دفتر خاطراتی داشته باشید تا مشخص شود زمانی از روز که بیشتر از همه خسته شده اید یا بیشترین انرژی را دارید چه موقع است. توجه داشته باشید که چه عواملی می توانند در ایجاد آن مؤثر باشند.
  • مراقب علائم شخصی هشداردهنده خستگی خود باشید. علائم هشدار دهنده خستگی ممکن است شامل خستگی چشم ها، خستگی پاها، خستگی در کل بدن، سفتی شانه ها، کاهش انرژی یا کمبود انرژی، عدم توانایی در تمرکز، ضعف یا بی حالی، بی حوصلگی یا کمبود انگیزه، خواب آلودگی، افزایش تحریک پذیری، عصبی بودن، اضطراب، یا ناشکیبایی باشد.
2. انرژی خود را حفظ کنید.
  • از قبل برنامه ریزی کرده و کارهای خود را سازماندهی کنید. در صورت لزوم وظایف را به دیگران واگذار کنید و فعالیتها را با هم تلفیق کرده و جزئیات را ساده کنید. برای زمان استراحت خود برنامه ریزی کنید. به عنوان مثال قبل از اینکه خسته شوید، دوره های استراحت و کار را متعادل کنید و قبل از خسته شدن استراحت کنید. استراحت های مکرر و کوتاه مدت مفید است.
  • به کارهای خود سرعت دهید. سرعت متوسط ​​بهتر از عجله در انجام فعالیت ها است. فشارهای ناگهانی یا طولانی مدت را کاهش دهید. نشستن و ایستادن را جایگزین کنید.
  • مکانیک مناسب بدن را تمرین کنید. هنگام نشستن از صندلی با پشتی خوب استفاده کنید. با پشت صاف و شانه ها به سمت عقب بنشینید. سطح کار خود را تنظیم کنید. بدون خم شدن کار کنید. هنگام خم شدن برای بلند کردن چیزی، زانوها را خم کرده و از عضلات پا برای بلند کردن استفاده کنید، نه از عضلات پشت. هنگامی که زانوها صاف هستند، کمر خود را به سمت جلو خم نکنید. همچنین سعی کنید به جای یک بار بزرگ، چندین بار کوچک را حمل کنید یا از یک گاری استفاده کنید.
  • انجام کارهایی را که نیاز به قد بلندتری دارند را محدود کنید. به عنوان مثال از ابزارهای دسته بلند استفاده کنید، وسایل را در مکانی پایینتر نگهداری کنید و هر زمان ممکن است فعالیت ها را به دیگران واگذار کنید.
  • کاری را که کشش عضلانی را افزایش می دهد محدود کنید.
  • موقعیت های محیطی ای را که باعث خستگی می شوند شناسایی کنید. به عنوان مثال از دمای شدید خودداری کنید، دود یا بخارات مضر را از بین ببرید و از دوش آب گرم یا حمام طولانی مدت خودداری کنید.
  • فعالیت های خود را اولویت بندی کنید. تصمیم بگیرید که چه فعالیت هایی برای شما مهم هستند و چه مواردی را می توان تفویض کرد. از انرژی خود در کارهای مهم استفاده کنید.
3. خوب غذا بخورید.
  • اگر غذای درست و کافی مصرف نکنید یا چیزی میل نکنید، خستگی اغلب بدتر میشود. حفظ تغذیه مناسب میتواند به شما کمک کند تا احساس بهتر و انرژی بیشتری داشته باشید.
  • بر روی دیگر سکه، از غذاهای بد و قندهایی که ممکن است طعم عالی داشته باشند اما در طولانی مدت بر روی انرژی شما تأثیر بدی خواهند گذاشت، خودداری کنید.
4. ورزش کنید
  • کاهش فعالیت بدنی، که ممکن است نتیجه بیماری یا دارو باشد، می تواند منجر به خستگی و کمبود انرژی شود. حتی افراد سالمی که مجبور به گذراندن دوره های طولانی در رختخواب یا نشستن روی صندلی می شوند دچار اضطراب، افسردگی، ضعف، خستگی و حالت تهوع میگردند. ورزش منظم و متوسط می تواند این احساسات را کاهش دهد و به شما در حفظ تحرک و افزایش انرژی کمک کند.
  • کاهش فعالیت بدنی باعث میشود بیشتر استراحت کنید. با استراحت بیشتر، به نوبه خود فعالیت و قدرت کمتری خواهید داشت و از آنجا که قدرت کمتری دارید، تمایل به فعالیت کمتری نیز خواهید داشت که باعث از بین رفتن هرچه بیشتر قدرت میشود. تنها راه برای متوقف کردن یا معکوس کردن این مارپیچ مخرب، به کارگیری تمام تلاش خود برای فعال و قوی ماندن است.
5. یاد بگیرید که استرس را کنترل کنید
  • انتظارات خود را تنظیم کنید، بنابراین اگر لیستی از 10 کاری دارید که امروز می خواهید به انجام برسانید، شاید 2 یا 3 مورد واقع بینانه تر باشد و بقیه را برای یک روز دیگر بگذارید. احساس موفقیت تا حد زیادی به کاهش استرس کمک می کند.
  • به دیگران کمک کنید تا شما را درک و از شما پشتیبانی کنند. اگر خانواده و دوستان میتوانند مفید باشند اگر بتوانند “خود را جای شما بگذارند” و درک کنند که خستگی برای شما چگونه است. برای برخی از افراد، گروه های پشتیبانی از MS می توانند باعث آرامش شوند زیرا آنها میفهمند که شما چه چیزی را پشت سر می گذارید.
  • تکنیک های آرامش، مانند یوگا یا نوارهای صوتی می توانند تنفس عمیق را آموزش دهند یا تجسم کردن میتواند به کاهش استرس کمک کند.
  • در فعالیت هایی شرکت کنید که توجه شما را از خستگی منحرف می کند، مانند بافندگی، مطالعه یا گوش دادن به موسیقی که به انرژی بدنی کمی نیاز دارند اما مستلزم توجه شما هستند.

ثبت علائم ام اس

ثبت هرگونه علائم MS مهم است. احتمالاً بسیاری از بیماران به طور مکرر به متخصص مغز و اعصاب مراجعه نمی کنند، معمولاً فقط یک یا دو بار در سال یا هنگام عود. خوب است که بتوانید گزارشی دقیق از وضعیت خود از زمان آخرین بازدید خود تا زمان ملاقات جدید ارائه دهید، بنابراین او می تواند ارزیابی کند که آیا علائم شما نشان دهنده عود احتمالی است یا “تشدیدهای کاذبی (Pseudoexacerbations)” از عود قبلی.

سوابق دقیق همچنین می توانند در ارزیابی نحوه انجام برخی از درمان های اصلاح کننده بیماری و داروهایی که به طور خاص برای مدیریت علائم تجویز می شوند کمک کنند، زیرا برخی علائم ممکن است از عوارض جانبی درمان باشد. سوابق بلندمدت همچنین می توانند نگاه كاملی به پیشرفت كلی داشته باشند كه معمولاً در موارد كوتاه مدت – مانند موارد سالانه – مورد توجه قرار نمی گیرند.

درک علائم ام اس

قبل از اینکه کسی بتواند علائم MS خود را ردیابی کند، باید درک خوبی از طیف وسیعی از علائمی که در MS ظاهر میشود، داشته باشد. این علائم از علائم شناختی مانند اختلال حافظه تا علائم جسمی مانند احساس سوزن سوزنی شدن متفاوت است. در مورد همه علائم احتمالی MS آگاهی کسب کنید و بدانید که باید به دنبال چه چیزی باشید. همچنین مهم است که علائم دیگری را که ممکن است ایجاد شود – مانند آلرژی ها – و چگونگی تأثیر آنها بر علائم MS را ردیابی کنید.

شروع ثبت علائم ام اس

بهترین یا آسانترین روش برای ردیابی علائم، نگه داشتن یک گزارش یا نوعی نمودار است. هنگام نگهداری گزارش علائم، دو هدف وجود دارد:

  • به دنبال روابط یا الگوها باشید.
  • علائم MS را برای استفاده شخصی و گزارش به پزشک ثبت کنید.

با ثبت علائم، این گزارش می تواند تغییرات روزانه، هفته به هفته یا حتی سالانه را ردیابی کند. همچنین به عوامل دیگری مانند استرس، خواب، الگوی غذایی فصلی، سطح فعالیت و موارد دیگر توجه کنید. این موارد ممکن است به فرد کمک کند تا درک کند که چگونه برخی عوامل محرک در زندگی با علائم MS ارتباط دارند.

شروع به ثبت کنید

نمونه ای از ثبت علائم ام اس

علامتلرزش
زمان/تاریخ8 صبح/دوم ماه فبریه
مدت6 ساعت
شدت6
سطح استرس
سطح انرژی
فعالیت فیزیکی
غذا
سایر موارد

از ثبت خود استفاده کنید

در ردیف علائم بنویسید که کدام علامت MS در حال تجربه شدن است. در ردیف زمان/تاریخ، هم زمان و هم تاریخ را ثبت کنید. ردیف مدت، مدت زمانی که علائم داشته اید را ثبت میکند. برای ردیف های استرس، انرژی و فعالیت فیزیکی، هر یک از آنها را در زمان علامت گذاری در مقیاس 1 (کم) تا 10 (خیلی زیاد) ارزیابی کنید. در ردیف غذا، هر چیز غیرمعمول در مورد آنچه خورده اید را ثبت کنید. برای مشاهدات دیگری که ممکن است داشته باشید از ستون دیگر استفاده کنید.

ارزیابی روزانه

این نوع ثبت علائم باید هر روز انجام شود. حتی ردیابی روزهایی که علائم MS وجود ندارد بسیار مهم است. همچنین باید توجه داشته باشید که گزارشات خود را همان موقع وقوع علائم ثبت کنید زیرا در صورت تأخیر در ثبت گزارش، به آسانی جزئیات را فراموش میکنید. داشتن زمان مشخصی از روز برای انجام ارزیابی نیز میتواند برای بسیار مفید باشد. اگر هر روز چند دقیقه برای ثبت وقایع اختصاص دهید، این ثبت وقایع میتواند مفید واقع شود.

میانگین امتیازات 5 / 5. تعداد امتیازات 46

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا