اپیدمیولوژی بیماری ام اس (MS): چه عواملی بر شیوع این بیماری اثر می گذارند؟
Epidemiology of Multiple Sclerosis (MS)
متخصصان اپیدمیولوژی مشخص می کنند که چه عواملی باعث ایجاد بیماری می شود و چه عواملی فرد را در معرض خطر ابتلا به این بیماری قرار میدهد. اپیدمیولوژی مطالعه الگوهای بیماری است، که تغییرات جغرافیایی، جمعیتی، وضعیت اقتصادی-اجتماعی، ژنتیک و علل عفونی را در نظر می گیرد. این نوع مطالعه به دنبال الگوهای بیماری برای کمک به تعیین علت، توزیع و پیشگیری است. متخصصان اپیدمیولوژی با مطالعه روابط بین این عوامل و همچنین الگوهای مهاجرت، در تلاشند تا بفهمند چه کسی و به چه دلیل به بیماری MS مبتلا می شود، و همچنین مناطقی با نرخ بالا یا پایین ابتلا به MS را شناسایی و آن را توضیح میدهند.
مطالعات اپیدمیولوژیک محدودیت هایی دارند اما برای یک بیماری پیچیده مانند MS حداقل می توانند برخی از عوامل را رد کرده و برخی دیگر را برجسته کنند. مطالعات اپیدمیولوژیک اولین قدم برای دستیابی به مکانیسم زیست شناسی بیماری MS یا احتمالاً درمان هستند. بیشتر مطالعات اپیدمیولوژیک بیماری MS، به این دلیل که محققان اطلاعاتی از جمله قومیت و سن شروع بیماری را از شخصی که قبلاً با MS تشخیص داده شده بود جمع آوری کرده اند، مشاهده ای و گذشته نگر بوده است. چنین مطالعاتی به توانایی فرد مبتلا در یادآوری دقیق اطلاعات مربوط به سالهای قبل – مانند هرگونه عفونت که قبل از 5 سالگی داشته است – متکی میباشد. سایر منابع اطلاعاتی که می توانند استفاده شوند، مانند گواهی های مرگ، ممکن است حاوی اطلاعات نادرستی باشند. علیرغم این کمبودها، چندین عامل به طور مداوم با شیوع MS ارتباط دارند. تعیین اینکه چگونه این عوامل منجر به افزایش خطر ابتلا به MS می شوند چالش اساسی بوده است.
مطالعات اپیدمیولوژیکی به شناسایی عواملی که ممکن است با خطر ابتلا به MS مرتبط باشند – از جمله جغرافیا، ژنتیک و فرآیندهای عفونی – کمک کرده است؛ اما با همه اینها هنوز پاسخ های اندکی داریم. انجام این نوع مطالعات در هر نوعی از بیماری که تشخیص آن آسان نیست، دشوار میباشد.
از آنجا که هیچ آزمایش واحدی برای بیماری MS وجود ندارد، تشخیص این بیماری ممکن است از قلم بیفتد، به تأخیر انداخته شود و یا حتی نادرست باشد. استفاده از فناوری MRI به حل این مشکل کمک می کند، اما تعیین اینکه چگونه داده های مطالعات اپیدمیولوژیک قبلی به طور واقعی و دقیق جمعیت MS را نشان می دهند دشوار است، به ویژه اینکه محققان از روش های مختلفی برای شناسایی و شمارش افراد مبتلا به MS و نیز استراتژی های مختلف برای تجزیه و تحلیل داده های آنها استفاده کرده اند.
مطالعات همچنین به بررسی بهتر زمان حمله MS برای اولین بار یا شروع آن پرداخته است. به طور کلی بیشتر افراد مبتلا به MS در سنین 20 تا 50 سالگی تشخیص داده می شوند. اکنون ما می توانیم سن شروع را در کشورهای خاصی بهتر شناسایی کنیم، بنابراین دیدگاه هدفمندتری داریم که می تواند سرنخ های بیشتری درباره چرایی یا چگونگی وقوع آن ارائه دهد.
بروز و شیوع ام اس
مردم معمولاً می خواهند از تعداد مبتلایان به MS در مناطق مختلف کشور یا جهان مطلع شوند و اینکه آیا تعداد آنها در حال افزایش است یا خیر. شمارش آنها به دلیل چالش های تشخیصی که در بالا شرح داده شد، در عمل سخت است. همه کشورها منابع لازم برای آزمایشهای پزشکی نظیر MRI را ندارند و بدون این نوع تجهیزات تشخیصی، تشخیص این بیماری دشوار است.
بروز یک بیماری تعداد موارد جدیدی است که در یک دوره زمانی مشخص (معمولاً یک سال) در یک جمعیت معین (معمولاً صد هزار نفر) اتفاق می افتد. با وجود چالش های موجود در شناسایی به موقع و درست افراد مبتلا به MS، تعیین رقم دقیق بروز تقریباً غیرممکن است. بیشتر متخصصان اپیدمیولوژی به جای آن بر شیوع بیماری MS تمرکز کرده اند، یعنی تعداد افراد مبتلا به MS در یک زمان خاص، و در یک مکان خاص.
در حالی که تعیین شیوع کمی نسبت به بروز راحت تر است، اما مشکلات تشخیصی میتواند این ارقام را نیز تحریف کند؛ زیرا همه افراد مبتلا به MS بدون توجه به مدت طولانی ای که درگیر بیماری هستند، در تعیین میزان شیوع محاسبه میشوند. با وجود اینکه مطالعات شیوع MS تا به امروز در سراسر جهان انجام شده، اما داده های نیمکره شمالی زمین تاکنون معتبرتر بوده است.
این مطالعات در شناسایی عواملی که می توانند با خطر ابتلا به MS مرتبط باشند کمک کرده اما هیچ نتیجه گیری قطعی در بر نداشته است. مشخص شده که هیچ مدرکی در مورد افزایش موارد بیماری MS وجود ندارد، اما آگاهی و توانایی های تشخیصی بهتر به احتمال زیاد دلیل افزایش تعداد موارد در چند وقت اخیر است.
نژاد و ام اس
در مقایسه با سفید پوستان آمریکایی، آفریقایی-آمریکایی های مبتلا به MS در MRI بیماری بدتری دارند. در مطالعه اخیر منتشر شده در مجله Neurology توسط رابرت تی نایسمیت (Robert T. Naismith)، پزشک و استادیار مغز و اعصاب در دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن (Washington University school of Medicine) در سنت لوئیس (St. Louis)، آسیب بافتی و حجم ضایعات بیشتری را در آفریقایی-آمریکایی های مبتلا به MS نشان داد.
مطالعات قبلی حاکی از آن بود که علی رغم تشخیص به موقع و درمان زود هنگام، آفریقایی-آمریکایی های مبتلا به MS ناتوانی بیشتری نسبت به سفیدپوستان آمریکایی دارند. در نتیجه ژنتیک، و نه عوامل اقتصادی-اجتماعی، یک تعیین کننده مهم در این فنوتیپ شدیدتر بیماری است. برای مقایسه یافته های تصویربرداری مغز در آفریقایی-آمریکایی ها و سفیدپوستان آمریکایی مبتلا به MS، محققان MRI را روی 567 بیمار (از جمله 79 آفریقایی-آمریکایی) در یک مرکز انجام دادند. تصویربرداری بخشی از مراقبتهای بالینی معمول بود و ربطی به انجام اسکن بیشتر در افراد مبتلا به بیماری شدیدتر، نداشت.
در مقایسه با سفید پوستان، آفریقایی-آمریکایی ها دارای نسبت مشابهی از زیرگروه های MS، سن کمتر، سن مشابه در شروع ابتلا به بیماری، تشخیص MS در سنین پایینتر، مدت زمان بیماری بسیار کوتاه تر و بدون هیچ تفاوتی در طول درمان بودند. تنها بر اساس این عوامل، انتظار می رود آفریقایی-آمریکایی ها در MRI نسبت به سفیدپوستان آمریکایی شواهد کمتری از بیماری داشته باشند. با این حال آفریقایی-آمریکایی ها ضایعات T2 و “سیاهچاله های” T1 بیشتری داشتند. نسبت انتقال مغناطش (Magnetization Transfer Ratio) نیز در آفریقایی-آمریکایی ها به طور قابل توجهی پایین تر بود، که با افزایش آسیب بافتی سازگار است. میزان تطبیق یافته بخش پارانشیمی مغز بین دو گروه تفاوت نداشت. آفریقایی-آمریکایی ها نسبت ماده خاکستری کمتر و نسبت ماده سفید کمی بالاتر داشتند. آفریقایی-آمریکایی ها نیز مبتنی بر نمره مقیاس وضعیت ناتوانی گسترده (Expanded Disability Status Scale/EDSS) و مقیاس شدت MS (MS Severity Scale/MSSS) دارای ناتوانی بالینی بیشتری بودند.
این مطالعه ثابت می کند که فنوتیپ شدیدتر بیماری در بیماران آفریقایی-آمریکایی تا حد زیادی التهابی است. یک محدودیت جزئی در این مطالعه (یا هر مطالعه دیگر در مورد نژاد) این است که اگر آفریقایی-آمریکایی ها کمتر از سفید پوستان آمریکایی به دنبال دریافت خدمات پزشکی برای بیماری MS خفیف می روند، پس ممکن است نویسندگان مقاله، آفریقایی-آمریکایی هایی را مورد مطالعه قرار داده اند که بیماری MS آنها شدیدتر از جمعیت عمومی است (یعنی تورش انتخاب). علاوه بر این ممکن است آفریقایی-آمریکایی های مبتلا به نوع شدیدتر بیماری، بیشتر به دنبال مراقبت در یک مرکز پزشکی دانشگاهی باشند (به عنوان مثال تورش ارجاع). با این وجود مطالعات متعدد اکنون نشان میدهند که ممکن است تفاوتی واقعی در بین این گروه های نژادی وجود داشته باشد.
پزشکان باید فعالیت MS و پاسخ درمانی را در همه بیماران ارزیابی کنند، اما شاید در بیماران آفریقایی-آمریکایی بایستی هوشیاری بیشتری به خرج دهند. متاسفانه هیچ مطالعه بالینی مشخص نکرده است که آیا ممکن است برخی از روشهای درمانی MS در آفریقایی-آمریکایی ها مؤثرتر باشند یا اینکه یک رویکرد تهاجمی تر، نتایج بهتری را برای آنها به همراه داشته باشد. با وجود بسیاری از روشهای درمانی جدید MS، از جمله برخی از روشهای بسیار مؤثر، موضوع درمان زودرس و تهاجمی بیشتر به مراقبت از بیماران مرتبط خواهد شد. اینکه نژاد چگونه باید در تصمیم گیری های بالینی در مورد درمان نقش داشته باشد، موضوعیست که باید مشخص شود.
مشاهدات اپیدمیولوژیک ام اس
در ایالات متحده، بسته به مطالعه، تعداد مبتلایان به MS بین 400 هزار تا 500 هزار تخمین زده می شود. اگرچه امروزه افراد بیشتری نسبت به گذشته مبتلا به MS می شوند، اما این افزایش احتمالاً به دلیل آگاهی بیشتر از بیماری، دسترسی بهتر به مراقبت های پزشکی و بهبود توانایی های تشخیصی است. هیچ مدرک محکمی مبنی بر اینکه میزان MS به طور کلی در حال افزایش است، وجود ندارد. |
بیشتر افراد در سنین 20 تا 50 سالگی تشخیص داده میشوند، اگرچه بیماری MS می تواند در کودکان خردسال و به طور قابل توجهی در بزرگسالان مشاهده شود. |
در سراسر جهان، MS در عرض های جغرافیایی بالاتر از 40 درجه نسبت به محدوده نزدیک خط استوا، با نرخ بیشتری رخ میدهد. نرخ شیوع ممکن است به طور قابل توجهی متفاوت باشد، اما با این حال حتی در یک منطقه جغرافیایی خاص که عرض جغرافیایی و آب و هوا نسبتاً ثابت است هم ممکن است تفاوت مشاهده شود. این تغییرات نشان می دهد که تنها عوامل جغرافیایی در میزان بروز بیماری دخیل نیستند. |
بیماری MS بیشتر از سایر اقوام در قفقازی های با نژاد شمال اروپا شیوع دارد، اما افرادی از نژاد آفریقایی، آسیایی و اسپانیایی تبار به این بیماری مبتلا میشوند. در برخی از جمعیت ها علی رغم عرض جغرافیایی ای که در آن زندگی می کنند، ابتلا به MS تقریباً نامشخص است؛ مانند اینوئیت (Inuit)، یاقوت ها (Yakutes)، هوتریت ها (Hutterites)، رومانی-مجارستانی (Hungarian Romani)، لپس های نروژی (Norwegian Lapps)، ابوریژین های استرالیایی (Australian Aborigins) و مائوری های نیوزلند (New Zland Maoris) – که نشان می دهد قومیت و جغرافیا درسرتاسر جهان به روش پیچیده ای با یکدیگر تعامل داشته و بر شیوع بیماری در آن منطقه تأثیر میگذارند. |
ویروسهای مختلفی به عنوان محرک بیماری MS پیشنهاد شده است – از جمله ویروس هاری، ویروس هرپس سیمپلکس، سرخک، کرونا ویروس، دیستمپر سگ سانان، HTLV-1، ویروس اپشتین-بار و سایر موارد که با این حال هیچ کدام تأیید نشده است. به نظر میرسد امیدوارکننده ترین نامزد در بین ویروس ها، ویروس اپشتین-بار باشد که بیماری مونونوکلئوز را ایجاد میکند. کلامیدیا پنومونیه، یک عامل باکتریایی، نیز به عنوان محرک پیشنهاد شده اما هرگز اثبات نشده است. اگرچه هنوز هیچ محرکی تأیید نشده است، اما بیشتر متخصصان MS معتقدند كه برخی از عوامل عفونی در شروع روند بیماری نقش دارد. |
به نظر می رسد مهاجرت از یک منطقه جغرافیایی به منطقه دیگر خطر ابتلا به MS را در فرد تغییر میدهد. مطالعات نشان می دهد که مهاجران و فرزندان آنها سطح خطر ناحیه ای را که به آنجا منتقل میشوند دارند؛ چه بالاتر از ناحیه قبلی باشد چه پایین تر. |
کسانی که در اوایل کودکی کوچ می کنند، خود خطر جدید را متحمل می شوند. برای کسانی که در سنین بالاتر مهاجرت می کنند، ممکن است تا نسل بعدی تغییری در سطح خطر ظاهر نشود. ضمن تأکید بر رابطه پیچیده بین عوامل محیطی و ژنتیکی در تعیین اینکه چه کسی به MS مبتلا می شود، این مطالعات همچنین از این عقیده که MS در اثر قرار گرفتن زود هنگام در برخی از عوامل محیطی – در افرادی که از نظر ژنتیکی مستعد ژنتیکی هستند – ایجاد میشود، پشتیبانی میکنند. |
MS در زنان دو تا سه برابر بیشتر از مردان است، به همین دلیل محققان معتقدند که هورمون ها نیز ممکن است نقش مهمی در تعیین استعداد ابتلا به MS داشته باشند. مطالعات اخیر حاکی از آن است که نسبت زن به مرد ممکن است به اندازه سه یا چهار به یک باشد. |
تصور می شود عوامل ژنتیکی نقش مهمی در تعیین ابتلا به MS دارند. به طور متوسط یک فرد در ایالات متحده در حدود 1 به 750 شانس ابتلا به MS دارد. اما خویشاوندان درجه یک افراد مبتلا به MS، مانند کودکان، خواهر و برادرها یا دوقلوهای غیرهمسان، شانس بیشتری دارند – از یک در 100 تا یک در 40. دوقلوی همسان فرد مبتلا به MS – که تمام ژن هایشان مشترک است – یک به چهار احتمال ابتلا به این بیماری را دارند. بنابراین اگر ژن ها فقط تعیین کننده ابتلا به MS باشند، دوقلوی همسان فرد مبتلا به MS 100٪ به این بیماری مبتلاست. این واقعیت که خطر ابتلای دوقلوهای همسان فقط یک چهارم است نشان می دهد عوامل دیگری نیز در این امر دخیل هستند. |
چندین شیوع یا خوشه MS مشخص شده، اما علت و اهمیت این شیوع ها مشخص نیست. |
اطلس ام اس
اطلس MS در سپتامبر 2008 معرفی شد که شامل اطلاعات و داده های 112 کشور در سراسر جهان است. تا به امروز اطلس این کامل ترین مطالعه در نوع خود است که تاکنون انجام شده است. این مطالعه در کنگره جهانی درمان و تحقیقات MS در مونترال کانادا معرفی شد.
از سال 2012 تا 2013، فدراسیون بین المللی MS (MS International Federation) به منظور به روزرسانی اطلاعات اطلس، نظرسنجی دوم را انجام داد. این آپدیت به عنوان اطلس MS منتشر شد و داده های سال 2013 به اطلاعات 2008 در وب سایت آنها اضافه گردید.
اطلس MS اطلاعات و داده های مربوط به اپیدمیولوژی MS و اختیار و دسترسی منابع برای تشخیص، اطلاع رسانی، درمان، پشتیبانی، مدیریت و توان بخشی افراد مبتلا به MS را در سراسر جهان گردآوری کرده است که در یک پایگاه داده برای تجزیه و تحلیل و مقایسه در سطوح کشوری، منطقه ای و جهانی موجود است. اطلس را می توان مستقیماً در msif.org/about-us/advocacy/atlas/ مشاهده کرد که قبلاً در atlasofms.org بارگذاری شده بود.
خوشه های ام اس
خوشه ها در مناطق خاصی مورد توجه قرار گرفته اند و ممکن است شواهدی را در رابطه با عوامل ژنتیکی یا محیطی ارائه دهند. تعداد مبتلایان در یک خوشه معمولاً بسیار بیشتر از تعداد متوسط موارد در یک منطقه است. در این حالت خوشه هایی وجود دارد که مختص MS میباشد.
برخی از این خوشه ها جزایر فارو (Faroe islands) در اقیانوس اطلس شمالی بوده اند که پس از سال 1943 تعداد مبتلایان به MS از صفر به 25 مورد رسیده است. خوشه دوم در دپیو (DePue) در منطقه ایلینوی (Illinois) است که در اوایل دهه 1970 تا اواخر دهه 1990 در اطراف منطقه ای با کارخانه تخلیص روی بود که آثاری از فلزات را در آب و خاک بر جای می گذاشت. خوشه سوم در روچستر (Rochester)، نیویورک است که تصور میشد روی ناشی از یک کارخانه تولید، عامل احتمالی است. خوشه چهارم در ال پاسو (El Paso)، تگزاس شناسایی شد و نگرانی هایی پیرامون آن شهر مبنی بر وجود یک کارخانه تخلیص فلزات دیگر بود. نشان داده شد که کارخانه هوا و خاک آن منطقه را با مقادیر بالای سرب، آرسنیک، روی و کادمیوم آلوده کرده است.
این خوشه ها به کسانی که فکر میکنند عوامل محیطی تأثیر زیادی بر افراد مستعد MS دارد، کمک میکند. اخیراً بسیاری گمان میبرند که تئوری قرار گرفتن در معرض فلزات سنگین علت بیماری MS نیست. این نظریه هنوز شایسته یادآوری است زیرا اولاً با اطمینان کامل قابل اثبات نیست و ثانیاً این خوشه ها همچنان باقی مانده اند.
چند واقعیت دیگر این است که MS بیماری واگیرداری نیست، هیچ کس نمیتواند آن را از شما “بگیرد”. بیماری MS نیز به طور مستقیم به ارث نمیرسد بنابراین در صورت ابتلا به آن نمیتوانید والدین خود را سرزنش کنید. اگر پدر و مادرتان مستقیماً شما را به درون یک خوشه منتقل کرده اند، حداقل می توانید در این مورد به آنها سخت بگیرید اما نمی توانید کسی را سرزنش کنید.
ادارات بهداشت عمومی معمولاً در بررسی و تعیین وجود یک خوشه پیشتاز هستند. اگر مشخص شود که یک خوشه وجود دارد، معمولاً CDC را در جریان می گذارند.
جزایر فارو
(بین نروژ، ایسلند و انگلیس است و در نقشه زیر موجود نیست)
چند مورد از اولین و مشهورترین خوشه های شناخته شده برای پژوهشگران MS، مجموعه ای از ادعاهای همه گیری است که در جزایر فارو، در اقیانوس اطلس بین نروژ و ایسلند و تحت قیمومیت دانمارک، رخ داده است. اگرچه ساکنان آن جزو شمال اروپا هستند و یک گروه پر خطر برای این بیماری محسوب می شوند، اما گزارش های شناخته شده ای از بیماری MS در میان بومیان تا قبل از سال 1943 وجود ندارد. در اوایل دهه 1960، یک متخصص مغز و اعصاب اهل واشنگتن، دکتر جان کورتزکه (Dr. John Kurtzke)، شیفته گزارش یک محقق دانمارکی، کی. هیلستد (K. Hyllested)، در مورد 25 مورد MS در فارو که از سال 1943 رخ داده بود، گشت. به نظر می رسد که این بیماری به فارو آورده شده است زیرا قبلاً در آنجا گزارش نشده بود.
مهمترین واقعه فارو اشغال توسط انگلیس در طول جنگ جهانی دوم بود. با فرض یک دوره کمون چند ساله، این موضوع با شروع اولین اپیدمی در سال 1943 سازگار میشود. وقتی بعداً محققان بیماران MS را – که شروع بالینی بیماری آنها از سال 1943 تا 1973 بر اساس وضعیت بلوغ در زمان اشغال انگلیس گروه بندی کردند، آنها سه پیک مشخص از ابتلا به MS را پیدا کردند، که با سه اپیدمی ادعا شده مطابقت داشت. پرونده اول شامل 18 بیمار بود که همه آنها در زمان اشغال، از زمان بلوغ خود گذشته بودند. پرونده دوم شامل 9 بیمار بود که در دوران اشغال، هنوز در دوران قبل از بلوغ بودند اما بین سالهای 1941 و 1951 به 11 سالگی رسیدند و از سال 1948 تا 1960 مبتلا به MS شدند. سومین پرونده شامل پنج بیمار بود که بین سالهای 1949 و 1963 به 11 سالگی رسیدند و از سال 1965 تا 1973 به MS مبتلا گشتند.
بسیاری از سربازان اشغالگر از مناطق مرتفع اسکاتلند بودند، جایی که شیوع بیماری MS در مقایسه با شمال آمریکا بسیار زیاد است: 90 مورد در هر 100000 نفر. از نظر دکتر کورتزکه، اگر MS توسط ویروس تحریک شود، ممکن است بیماری توسط این سربازها به فارو آورده شده باشد. دکتر کورتزکه در حال ادامه مطالعات خود در زمینه MS در فارو است، اما با وجود سالها تحقیق فشرده، هنوز عاملی شناسایی نشده است که بتواند به طور قطعی عامل اپیدمی های ادعا شده باشد.
الف) گالیون (Galion)، اوهایو (Ohio)
گزارش شده که گالیون، اوهایو، با 12391 نفر جمعیت، در سال 1986 به 25 مورد بیماری MS مبتلا شده است، یعنی تقریباً دو برابر آنچه که انتظار می رود. در تاریخ گالیون هیچ موردی از عامل مشترک یافت نشده، جز این که در سال 1960 زمینی در بخشی از یک قبرستان قدیمی حفر شد تا یک سالن ورزشی جدید در دبیرستان ساخته شود و بسیاری در این امر شرکت داشتند.
تحلیلی که در سال 1991 توسط تیمی از وزارت بهداشت اوهایو در Neuroepidemiology منتشر شد، نشان داد که شش مورد از موارد گزارش شده، یا 24٪ از آنها، مبتلا به MS نیستند بلکه یک بیماری متفاوت با علائم مشابه داشته اند؛ به عبارتی تشخیص اشتباه داده شده است. 19 مورد باقیمانده MS قطعی یا احتمالی داشتند، با این حال دو نفر از این افراد اهل این محله نبودند و بنابراین از محاسبه شیوع خارج شدند. وقتی این تغییرات انجام شد، شیوع MS در گالیون هنوز زیاد، اما در محدوده “طبیعی” بود.
ب) دپیو، ایلینوی
خوشه های MS گاهی اوقات در محیط های شغلی رشد می کنند. دکتر راندولف بی. شیفر (Dr. Randolph B. Schiffer) و همکارانش در مرکز علوم بهداشتی دانشگاه فناوری تگزاس در لوباک (Lubbock) یک خوشه MS مبتنی بر صنعت را در اواخر دهه 1990 در دپیو، ایل (Ill) بررسی کردند و نتایج آن در شماره سپتامبر/اوکتبر 2001 در آرشیو مجلات Enviromental Health منتشر شد.
ساکنان این شهر کوچک (جمعیت 1800 نفری) در اثر برخورد با فلزات اندک آب و خاک ناشی از کارخانه تخلیص روی که در اوایل دهه 1980 بسته شد، قرار داشتند. محققان با همکاری وزارت بهداشت عمومی ایلینوی، تشخیص 9 نفر مبتلا به MS را تأیید کردند که علائم همه آنها از سال 1971 تا 1990 ایجاد شده بود. بر اساس میزان بروز پیش بینی شده، محققان بیان کردند که این 9 مورد بسیار بیشتر از حد مورد انتظار در یک دوره زمانی دو دهه در شهری با این اندازه است. نویسندگان نتیجه گرفتند که قرار گرفتن در معرض روی یا سایر فلزات کمیاب می تواند عاملی در بروز این خوشه MS باشد، اگرچه آنها هیچ مدرک مستقیمی مبنی بر اینکه روی یا فلز دیگری به MS مربوط است، نداشتند.
ج) روچستر، نیویورک
در گزارش قبلی دکتر ای. سی. اشتاین (Dr. E. C. Stein)، دکتر شیفر (Dr. Schiffer) و همکارانشان که در شماره اوکتبر 1987 مجله Neurology چاپ شده بود و یک خوشه MS را در بین کارکنان یک کارخانه تولید در روچستر نیویورک توصیف میکرد، روی به عنوان یک عامل احتمالی که کارکنان در معرض آن بوده اند مشخص شد. هنگامی که محققان گزارشات کارگران را بررسی میکردند دریافتند که 11 نفر در یک دوره 10 ساله بین 1970 تا 1979 به MS مبتلا شده بودند، در حالی که انتظار می رفت دو یا چهار مورد باشد. حتی اگر محققان به این نتیجه رسیده اند که موارد قابل توجهی از بیماری MS وجود دارد، هیچ تفاوتی در مواجهه با روی بین کارگرانی که به MS مبتلا شده اند و افرادی که به آن مبتلا نشده اند وجود نداشت. با این حال در تحقیقات استعداد ژنتیکی ابتلا به MS در نظر گرفته نشد.
د) ال پاسو، تگزاس
در دسامبر 1994، یكی از ساكنان سابق ال پاسو، تگزاس و مبتلا به بیماری MS با اداره بهداشت تگزاس تماس گرفت تا در مورد خوشه ای از موارد MS در بین افرادی که کودکیشان را در محله های کرن پلیس (Kern Place)/میشن هیلز (Mission Hills) و اسملترتاون (Smeltertown) گذارانده بودند، گزارش دهد. در اوایل تحقیقات نگرانی ها در مورد تأثیر احتمالی یک تخلیص کننده فلز محلی مطرح شد که هوا و خاک را با مقادیر بالای فلزاتی مانند سرب، آرسنیک، روی و کادمیوم آلوده کرده است.
آژانس فدرال ثبت مواد سمی و بیماری ها (Agency for Toxic Substances and Disease Registry/ATSDR) از CDC به اداره بهداشت تگزاس کمک مالی کرد تا مطالعه ای درمورد افرادی که در دو مدرسه ابتدایی در محله کرن پلیس/میشن هیلز و اسملترتاون تحصیل کرده بودند انجام داده و تعداد مبتلایان به MS تشخیص داده شود. جودی پی هنری (Judy P. Henry)، متخصص اپیدمیولوژی، این مطالعه را رهبری کرد که نتایج آن در سال 2001 به صورت علنی ارائه شد و ممکن است در آینده منتشر شود.
دانش آموزانی که از سال 1948 تا 1970 در مدارس ابتدایی مسیتا (Mesita) و ای. بی. جونز (E. B. Jones) حضور داشتند واجد شرایط ورود به مطالعه بوده و برای آنها پرسشنامه ای در رابطه با اطلاعات پزشکی و جمعیت شناسی (Demography) ارسال شد. دکتر راندولف بی. شیفر سوابق کسانی را که نشان دادند به MS مبتلا هستند، برای تأیید تشخیص بررسی کرد.
محققان 14 مورد MS را در میان دانش آموزان سابق مسیتا شناسایی و تأیید کردند. هیچ موردی در میان دانش آموزان ای. بی. حونز گزارش نشد. بر اساس برآوردهای ملی، تعداد موارد ابتلا به MS در میان دانش آموزان سابق مسیتا دو برابر بیشتر از حد انتظار است. این مطالعه برای بررسی علت یا علل خاص بیماری MS طراحی نشده و نتایج نمی توانند به ما بگویند که چرا MS بیش از حد در میان دانش آموزن سابق مسیتا وجود دارد. بر اساس یافته ها محققان مطالعات بیشتری را در مورد این خوشه و عوامل احتمالی ای که ممکن است در آن دخیل باشند، توصیه می کنند.
سایر خوشه ها
طی سالهای گذشته خوشه های MS دیگری گزارش شده است، اما اپیدمیولوژیست ها نتوانسته اند علت ها را مشخص کنند. تحقیقات در مورد خوشه های گزارش شده ادامه دارد. در سال 2002، ATSDR به پنج محقق برای کمک به ارزیابی فاکتورهای خطرناک محیطی برای بیماری MS و بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (Amyotrphic Lateral Sclerosis/ALS) در چندین جامعه ایالات متحده که در نزدیکی سایت های خطرناک زباله ها هستند، کمک هزینه تحقیقاتی اعطا کرد. این مطالعات که تحت تحلیل نهایی قرار گرفتند، در مکان هایی در ایلینوی، تگزاس، ماساچوست (Massachusetts)، شرق واشنگتن و میسوری (Missouri) متمرکز شدند. در حالی که تلاش های ATSDR برای درک خطرات بهداشتی احتمالی ناشی از در معرض بودن با زباله های خطرناک اطلاعات مهمی را فراهم می کند، اما تاکنون هیچ داده ای وجود ندارد که بتواند ارتباط مشخصی بین زباله های خطرناک و بیماری MS نشان دهد.